کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبروی
لغتنامه دهخدا
کبروی . [ ک َ ] (اِخ ) نام دهقانی معاصر با بهرام گور وی بهرام را از ده میوه و گل به ارمغان آورد، آنگاه در بارگاه شاه به یاد شاه بهرام جام می برگرفت و درکشید و چون مست گشت از میان گروه به هامون تاخت و بر دامن کوهی در سایه ٔ داری بخفت . کلاغی سیاه از ک...
-
جستوجو در متن
-
گیرو
لغتنامه دهخدا
گیرو. (اِخ ) نام پهلوان ایرانی بوده است . (انجمن آرا) (آنندراج ). ظاهراً تحریری از گیروی و یا کبروی باشد. رجوع به کبروی و گیروی شود.
-
کندیدن
لغتنامه دهخدا
کندیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) کندن . (آنندراج ). کندن و کندن فرمودن . (ناظم الاطباء). کندن فرمودن . به کندن واداشتن . (فرهنگ فارسی معین ): عبط، اعتباط؛ کندیدن جای ناکنده را. (منتهی الارب ). || بیرون آوردن . خارج کردن . درآوردن . (ازفهرست ولف ). کندن . (ف...
-
گیروی
لغتنامه دهخدا
گیروی . (اِخ ) گیرو. نام پهلوانی است ایرانی . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). نام پهلوانی بود که از ده برای بهرام گور شتروارها نار و سیب و به و دسته گل آورد و در بزمگاه بهرام هفت جام می پیاپی بخورد از مجلس بیرون آمد و بتاخت در دامنه ٔ کوهی پیاده شد و...
-
پردرد
لغتنامه دهخدا
پردرد. [ پ ُ دَ ] (ص مرکب ) پراز درد. پراندوه . پرداغ و درد. پرمحنت : چو بشنید سالار هاماوران دلش گشت پردرد و سر شد گران . فردوسی .بشوتن ز رودابه پردرد شدوز آن شیون او رخش زرد شد. فردوسی .یکی نامه بنوشت پرداغ و درددو دیده پر از آب و رخساره زرد. فردوس...