کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبداء
لغتنامه دهخدا
کبداء. [ ک َ ] (ع اِ) میانه ٔ آسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کبد. کُبَیداء. (منتهی الارب ). || آسیای دستی . || (ص ) کمان که قبضه اش کف دست را پر کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زن بزرگ . (مهذب الاسماء). || زن ستبرمیان گران رفتار....
-
جستوجو در متن
-
کبیداء
لغتنامه دهخدا
کبیداء. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) کَبد. کَبَد. کَبداء. کُبَیداة. میانه ٔ آسمان . (منتهی الارب ). وسط آسمان . (از اقرب الموارد). و رجوع به کبد و کبداء و کبیداة شود.
-
کبیداة
لغتنامه دهخدا
کبیداة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) کَبد. کَبَد. کَبداء. کُبَیداء. وسط آسمان . (اقرب الموارد): کبیداة السماء؛ میانه ٔ آسمان .(منتهی الارب ). رجوع به کبد و کبداء و کبیداء شود.
-
کبد
لغتنامه دهخدا
کبد. [ ک َ ب ِ ] (ع اِ) میانه ٔ چیزی . || شکم و درون بتمامی . || معظم هر چیز. || ما بین دو طرف علاقه ٔ کمان . || به اندازه ٔ یک ذراع از میان کمان یا قبضه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): یقال ضع السهم علی کبدالقوس . (منتهی الارب ). || پهلو. (...
-
کباده
لغتنامه دهخدا
کباده . [ ک َ دَ / دِ / ک َب ْ با دَ / دِ ] (اِ) کمان نرم بسیار سست را گویند.(برهان ) (ناظم الاطباء). کمان بسیار نرم و بمعنی لیزم که پهلوانان کشند و چله اش از آهن باشد. (غیاث ). کمان بسیار نرم که آن را چندجا چاک زنند تا از زور بیفتد و نهایت نرم گردد ...