کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کبالت
/kobālt/
معنی
عنصر فلزی سفیدرنگ، سخت، چکشخوار، قابل مفتول شدن، نامحلول در آب، و محلول در اسید ازتیک که در تهیۀ برخی آلیاژها، رنگها، و جلادهندهها به کار میرود.
〈 کبالتِ ۶۰: کبالت رادیواکتیو که در معالجۀ سرطان از آن استفاده میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبالت
لغتنامه دهخدا
کبالت . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) فلزی است سفید مایل به سرخی ، سخت و شکننده که شماره ٔ اتمی آن 27 است و در 1490 درجه می گدازد. وزن مخصوصش 8/8 است . این فلز با مس و آهن و فولاد بصورت آلیاژ در می آید. در جوهر شوره (اسید) ازتیک (اسید نیتریک ) حل می شود.
-
کبالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cobalt] (شیمی) kobālt عنصر فلزی سفیدرنگ، سخت، چکشخوار، قابل مفتول شدن، نامحلول در آب، و محلول در اسید ازتیک که در تهیۀ برخی آلیاژها، رنگها، و جلادهندهها به کار میرود.〈 کبالتِ ۶۰: کبالت رادیواکتیو که در معالجۀ سرطان از آن استف...
-
کبالت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) فلزی سفید و مایل به قرمز، سخت و شکننده .
-
کبالت
دیکشنری فارسی به عربی
کوبالة
-
جستوجو در متن
-
cobaltite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبالت
-
cobalt ultramarine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبالت اورمارین
-
cobalt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبالت، فلز لاجورد
-
کوبالة
دیکشنری عربی به فارسی
کبالت , فلز لا جورد
-
cobalt blue
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبالت آبی، لاجوردی
-
کوبالت
لغتنامه دهخدا
کوبالت . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به کبالت شود.
-
ferromagnetism
فِرّومغناطیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ویژگی موادی مانند آهن و نیکل و کبالت و آلیاژها و ترکیب آنها
-
رودیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rhodium] (شیمی) rod[i]yom فلزی سخت و شبیه کروم و کبالت که در کلوخههای طلا یافت میشود و از ترکیب با طلای سفید آلیاژی بسیار سخت و بادوام میسازد.
-
هاهن
لغتنامه دهخدا
هاهن . (اِخ ) (هان ) اتو. شیمیدان معاصر و کاشف معروف آلمانی که موفق به شکافتن اتم اورانیوم گشت و بدین سبب در سال 1944 م . به اخذ جایزه ٔ نوبل نائل شده وی در سال 1879 م . در فرانکفورت به دنیا آمد. در دانشگاههای ماربورگ و مونیخ به تحصیل پرداخت و در سال...
-
مینا
لغتنامه دهخدا
مینا. (اِ) آبگینه . (ناظم الاطباء) (برهان ) (منتهی الارب ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ). شیشه . آبگینه . (فرهنگ نظام ). آبگینه ٔ سپید. (ناظم الاطباء). زجاج ابیض . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ، ذیل کلمه ٔ حجل ). میناء. (منتهی الارب ) : میان اندرون خانه ٔ رنگ رنگ...