کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کباب شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طاس کباب
لغتنامه دهخدا
طاس کباب . [ ک َ ] (اِ مرکب ) نوعی خوراک کثیرالاستعمال مرکب از گوشت و روغن و پیاز و برخی مواد و ادویه .
-
سینه کباب
لغتنامه دهخدا
سینه کباب . [ ن َ / ن ِ ک َ ] (ص مرکب ) عاشق و رنجور ودردمند. (ناظم الاطباء). مراد سینه چاک . (آنندراج ).
-
اشک کباب
لغتنامه دهخدا
اشک کباب . [ اَ ک ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رطوبتی که از کباب بر سر آتش بریزد : چکید اشک کباب و نغمه سر کردلب خشکی بخون از دیده تر کرد. زلالی (از آنندراج ).و رجوع به اشک شود.
-
پوده کباب
لغتنامه دهخدا
پوده کباب . [ دَ / دِ ک َ ] (اِ مرکب ) کبابی که از گوشت خوابانیده و تُرد و نرم کرده سازند؛ و در بعضی فرهنگها کبابی که گوشت آن نرم بکوبند و سپس بسیخ بریان کنند:دلم تنوره و عشق آتش و فراق تو داغ جگر معلق بریان و سل ّ پوده کباب .طیّان .
-
بوزه کباب
لغتنامه دهخدا
بوزه کباب . [زَ / زِ ک َ ] (اِ مرکب ) کباب بره . (ناظم الاطباء).
-
حسی کباب
لغتنامه دهخدا
حسی کباب . [ح ِ ی ِ ک ُ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
-
پوده کباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pudekabāb کباب سیخی که با گوشت چرخکرده درست کنند؛ کباب کوبیده.
-
طاس کباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] tāskabāb نوعی خوراک کمآب که با گوشت، سیبزمینی، پیاز، و ادویه میپزند.
-
سیخ کباب
دیکشنری فارسی به عربی
بصاق
-
تاس کباب
دیکشنری فارسی به عربی
حساء
-
کباب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شواء
-
دُمبه کباب
لهجه و گویش تهرانی
کباب کوبیده
-
دود کباب
لهجه و گویش تهرانی
دل خوش کنک
-
دول کباب
لهجه و گویش تهرانی
کباب ناوه،کباب دولی
-
تاس کباب
لهجه و گویش تهرانی
خوراک بادمجان و گوجه فرنگی و گوشت و سیب زمینی و ادویه