کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کای
لغتنامه دهخدا
کای . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی بقر است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کای
لغتنامه دهخدا
کای . [ کِی ْ ] (موصول + حرف ندا) از: که (موصول ) + ای (حرف ندا). رجوع به «که » و «ای » شود.
-
واژههای مشابه
-
کای وشه
لغتنامه دهخدا
کای وشه . [ وَ ش ِ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه .محصول آنجا غلات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کای پل
لغتنامه دهخدا
کای پل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قنابری است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کای پهل
لغتنامه دهخدا
کای پهل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قنابری است . (فهرست مخزن الادویه ). کای پل . رجوع به کای پل شود.
-
جستوجو در متن
-
kai
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کای
-
kaibab
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کای بیاب
-
kai apple
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کای سیب
-
Kay Boyle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کای بویل
-
Chiang Kai-shek
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیانگ کای شک
-
داد پاک
لغتنامه دهخدا
داد پاک . [ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عادل کامل . آنکه براستی دادگر است : بمالید پس خانگی رخ بخاک همی گفت کای داور دادپاک . فردوسی .بغلطید بر پیش یزدان بخاک همی گفت کای داور دادپاک . فردوسی .همی گفت کای داور دادپاک یکی بنده ام دل پر از ترس و باک ....
-
kay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کای، مخفف کاترین، جزیره کوچک، تخته سنگ ساحلی در جزیره
-
پیکارجو
لغتنامه دهخدا
پیکارجو. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) پیکارجوی : سپهبد شگفتی بماند اندر اوبدو گفت کای ماه پیکارجو.فردوسی .