کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاکویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاکویه
معنی
(یَ) (اِ.) برادر مادر، دایی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاکویه
لغتنامه دهخدا
کاکویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ)کاکو. (آنندراج ). کاکوی . به زبان اهل بلخ به معنی برادر است . (لباب الانساب ج 2 ص 23). رجوع به کاکو شود.
-
کاکویه
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) برادر مادر، دایی .
-
واژههای مشابه
-
ابن کاکویه
لغتنامه دهخدا
ابن کاکویه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) محمدبن دشمن زیاربن کاکویه ، مکنی به ابوجعفر و ملقب به علأالدوله . او خالوزاده ٔ مجدالدوله ٔ دیلمی است و کاکو بدیلمی به معنی خالو باشد. در سال 398 هَ .ق . از دست دیالمه حکومت اصفهان داشت و در 414 پس از خلع سمأالدول...
-
آل کاکویه
لغتنامه دهخدا
آل کاکویه . [ ل ِ ی َ ] (اِخ ) دیالمه ٔ کردستان که از 398 تا 443 هَ .ق . در همدان ونهاوند فرمانروایی به استقلال داشته اند. مهمترین ایشان علاءالدوله ابوجعفر محمدبن دشمنزیاربن کاکویه پسر خال مجدالدوله ٔ دیلمی و پسرش ظهیرالدین فرامرز علی وبعد از ایشان گ...
-
جستوجو در متن
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) کنیت علاءالدوله محمدبن دشمن زیاربن کاکویه . رجوع به ابن کاکویه شود.
-
کاکویی
لغتنامه دهخدا
کاکویی . (ص نسبی ) منسوب به کاکوی یا کاکویه و احمدبن متویه را کاکویه احمد میگفتند. رجوع به کاکویه و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 23 شود.
-
دایی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دائی› dāy(')i برادر مادر؛ خالو؛ کاکو؛ کاکویه.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظهیرالدین ابی منصور فرامرزبن علاءالدوله ابی جعفرمحمد، معروف به کاکویه . یکی از دیالمه ٔ کاکویه . رجوع به علی بن فرامرزبن علاءالدوله ... شود.
-
ابوحرب بن علاءالدوله
لغتنامه دهخدا
ابوحرب بن علاءالدوله . [ اَ ح َ ب ِ ن ِ ع َ ئِدْ دَ ل َ ] (اِخ ) محمدبن دشمن زیار ابن کاکویه . یکی از دیالمه ٔ آل کاکویه در نطنز.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن دشمن زیار. رجوع به ابن کاکویه شود.
-
کاکو
لغتنامه دهخدا
کاکو. (اِ) خالو و برادر مادر. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). که در مازندران معروف و مستعمل است و آن را کاکویه نیز گویند و چون ابوجعفر احمدبن محمد ملقب به علاءالدوله خالوی مجدالدوله دیلمی بوده است او را کاکویه میخوانده اند چنانکه پدر را بابویه خو...
-
دشمنزیار
لغتنامه دهخدا
دشمنزیار. [ دُ م َ ] (اِخ ) از بزرگان دیالمه ٔ ری و همدان و اصفهان در قرن چهارم هجری . وی پدرعلاءالدوله محمد، اولین از دیالمه ٔ کاکویه به اصفهان ، کردستان ، و پسردائی مجدالدوله ٔ دیلمی و دایی سیده خاتون بود. او را به دیلمی کاکویه میگفتند و کاکویه در ...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ظهیرالدین فرامرزبن علاءالدوله از دیالمه ٔ آل کاکویه در اصفهان و غیره (433 - 443 هَ . ق .). رجوع به فرامرزبن علاءالدوله ... شود.