کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاکل بسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کاکُل پروپا
لهجه و گویش تهرانی
کبوتری که پایش پردارد و زیباست
-
کاکل زری
لهجه و گویش تهرانی
پسر،موطلایی
-
کاکل کسی شکستن
لغتنامه دهخدا
کاکل کسی شکستن . [ ک ُ ل ِ ک َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) برانگیختن و ترغیب دادن او را به کاری یعنی موکشان بر سر کار کشیدن . (آنندراج ) : کاکلم میشکند ذوق می آشامیهارعشه هرگاه به خاک از قدحم مل ریزد.سیدحسین خالص (از آنندراج ).
-
طوطی کاکل سفید
دیکشنری فارسی به عربی
ببغاء
-
کاکل یاموی مصنوعی
دیکشنری فارسی به عربی
شعر مستعار
-
سهره کاکل قرمز امریکایی
دیکشنری فارسی به عربی
کاردينال
-
جعد و کاکل
فرهنگ گنجواژه
زلف.
-
جَعد و کاکل
فرهنگ گنجواژه
طره، کاکل.
-
مو و کاکل
فرهنگ گنجواژه
مو، زلف.
-
جستوجو در متن
-
کوکله
لغتنامه دهخدا
کوکله . [ کو / ک َ / کُو ک ِ / ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مرغی است تاجدار که آن را شانه سر گویند و مرغ سلیمان همان است و به عربی هدهد خوانند، و بر وزن حوصله هم گفته اند. (برهان ). مرغی است تاجدار که آن را شانه سر گویند و مرغ سلیمان همان است و به عربی هدهد ...
-
پوب
لغتنامه دهخدا
پوب . (اِ) کاکل مرغان که چون تاجی بر سر آنان است و آن پری چند است درازتر از دیگر پرهای سر : از ماده ٔ زاغت بجان در سوک پوب از سرکنان طاق فلک ندهد نشان جنسی موافق مثل این ؟ خواجه عمید. || پوپ . و در ملایر و تویسرکان و آن نواحی تاج گوشتین خروس را نیز پ...
-
داغسر
لغتنامه دهخدا
داغسر. [ س َ ] (ص مرکب ) کسی را گویند که پیش سر او موی ندارد پنداری که آنجا را داغ کرده اند که موی نمیروید و آدم سر نیز گویند. (انجمن آرا). آنکه آدم سر باشد یعنی پیش سر او تا فرق موی نداشته باشد و او را به عربی اصلع گویند. (برهان ). داس سر. دغسر. تاس...
-
گلاله
لغتنامه دهخدا
گلاله . [ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) کاکل مجعد و پیچیده .(آنندراج ). موی مجعد و پیچیده . (غیاث ) : ظلمتی گشته از نواله ٔ نورلاله ای رسته از گلاله ٔ حور. نظامی (هفت پیکر ص 1328).سر نهادم خمار می در سربر گل خشک با گلاله ٔ تر. نظامی (هفت پیکر ص 167).گلاله ٔ ش...
-
ترکانه
لغتنامه دهخدا
ترکانه . [ ت ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) منسوب به ترک . || ترک و مانند ترک . (ناظم الاطباء) : پیچیده یکی لاکی میراند بسر دربربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر. سوزنی .بر شکن کاکل ترکانه که درطالع تست بخشش وکوشش خاقانی و چنگزخانی . حافظ (دیوان چ قزوینی ص 333). ...
-
برسر
لغتنامه دهخدا
برسر. [ ب َ س َ ] (ق مرکب ) باضافه . بعلاوه .اضافه بر آن . علاوه برآن . فضله . زیادتی : برآمد چهل سال و برسر دو ماه که تا بر نهادم ز شاهی کلاه . فردوسی .چو سی سال بگذشت برسر دو ماه پراکنده شد فر و اورند شاه . فردوسی .هرچه باید در آدمی زهنرداشت آن جمل...