کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کاکل مشک
لغتنامه دهخدا
کاکل مشک . [ ک ُ م ُ ] (ص مرکب ) زلف مشکین . (ناظم الاطباء). آنکه زلف مشکین دارد.
-
کاکل وند
لغتنامه دهخدا
کاکل وند. [ ک ُ وَ ] (اِخ ) نام طایفه ای از حسنوند که از طوایف اربعه ٔایلات کرد پیش کوه است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 6).
-
corn silk
کاکل ذرت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] خامۀ رشتهمانند اندام مادۀ ذرت که به کلالۀ دوشاخه منتهی میشود
-
کاکل زری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص نسب .) پسربچه یا پسر جوان خوش قیافه و مو طلایی .
-
شش کاکل
لغتنامه دهخدا
شش کاکل . [ ش َ / ش ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) زردک بری را گفته اند و ششقاقل معرب آن است و با حذف شین دوم شقافل نیز گویند و مربای آن معروف است . (از آنندراج ) (از انجمن آرا). رجوع به شقاقل و ششقاقل شود.
-
مشکین کاکل
لغتنامه دهخدا
مشکین کاکل . [ م ُ / م ِ ک ُ ] (ص مرکب ) مشکین زلف : بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل .حافظ.
-
کاکل بسر
لهجه و گویش تهرانی
خیار نوبرانه ،گل بسر
-
کاکُل زری
لهجه و گویش تهرانی
پسر بچه، نوزاد پسر
-
کاکُل پروپا
لهجه و گویش تهرانی
کبوتری که پایش پردارد و زیباست
-
کاکل زری
لهجه و گویش تهرانی
پسر،موطلایی
-
کاکل کسی شکستن
لغتنامه دهخدا
کاکل کسی شکستن . [ ک ُ ل ِ ک َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) برانگیختن و ترغیب دادن او را به کاری یعنی موکشان بر سر کار کشیدن . (آنندراج ) : کاکلم میشکند ذوق می آشامیهارعشه هرگاه به خاک از قدحم مل ریزد.سیدحسین خالص (از آنندراج ).
-
طوطی کاکل سفید
دیکشنری فارسی به عربی
ببغاء
-
کاکل یاموی مصنوعی
دیکشنری فارسی به عربی
شعر مستعار
-
سهره کاکل قرمز امریکایی
دیکشنری فارسی به عربی
کاردينال
-
جعد و کاکل
فرهنگ گنجواژه
زلف.