کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاچیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاچیک
معنی
(اِ.) شیرة انگور، شیرة مویز.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاچیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شیرة انگور، شیرة مویز.
-
کاچیک
لغتنامه دهخدا
کاچیک . (اِ) عصیده . خوش نرم . کوله . (زمخشری ). معجون و ریچاری که از عسل سازند و شیره ٔانگور و شیره ای که از مویز سازند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
خوش نرم
لغتنامه دهخدا
خوش نرم . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (اِ مرکب ) کاچیک . عصیده . کوله . (زمخشری ).
-
عصیدة
لغتنامه دهخدا
عصیدة. [ ع َ دَ ] (ع اِ) بتابه که حلوایی است . (منتهی الارب ). نوعی از حلواست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سبوسبا یعنی خزیره باشد چون گوشت در وی نکنند. (بحر الجواهر، ذیل کلمه ٔ خزیره ). طعامی است مصنوع . (از مخزن الادویة). حلوای خرما و کاچی . (دهار)....
-
کوله
لغتنامه دهخدا
کوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) با ثانی مجهول ، گوی را گویند که صیادان در آن نشینند تا صید ایشان را نبیند و دام را بکشند. (برهان ) (آنندراج ). مرادف چاله است . (آنندراج ). گوی که در آن صیاد نشیند تا او را نبیند و دام را بکشد. (فرهنگ رشیدی ) : تا کی آید به ...