کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاهنگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاهنگان
/kāhangān/
معنی
= کهکشان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاهنگان
لغتنامه دهخدا
کاهنگان . [ هََ ] (اِ) کاهکشان که عربان مجره گویند و آن ستاره های بسیار کوچک نزدیک بهم باشند. (برهان ).
-
کاهنگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ کاهکشان] (نجوم) [قدیمی] kāhangān = کهکشان
-
واژههای مشابه
-
کاهنگان بالا
لغتنامه دهخدا
کاهنگان بالا. [ هََ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن که دارای 104 تن سکنه ، آب آن ازچشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است . زنان ده قالی و جاجیم می بافند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
کاهنگان پایین
لغتنامه دهخدا
کاهنگان پایین . [ هََ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن که دارای 161 تن سکنه ، آب آن از چشمه و آب کاهنگان و محصول عمده اش غله و حبوب است . زنان ده قالی و جاجیم می بافند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
جستوجو در متن
-
کهکشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاهکشان› (نجوم) kahkešān مجموعهای شامل میلیونها ستاره که به دور یک محور میچرخند؛ آسماندره؛ کاهنگان؛ راه کاهکشان؛ راه حاجیان؛ راه شیری.