کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کان کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کان یسار
لغتنامه دهخدا
کان یسار. [ی َ ] (ص مرکب ) توانگر و مالدار. || صاحب جمعیت بسیار. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بکنایت یعنی بسیار بخشنده ، مثل کان یمین .
-
orebody
کانتوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودهای پیوسته و مشخص که، به دلیل نوع محتوای کانسنگی، استخراج آن مقرونبهصرفه است
-
ore 1
کانسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مادۀ طبیعی که از آن یک یا چند کانی دارای ارزش اقتصادی استخراج شود؛ این اصطلاح بیشتر در مورد مواد فلزدار و همراه با نام آن مواد به کار میرود
-
ore bed
کانلایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] لایههای غنی از فلز در میان یک رشته لایههای رسوبی
-
کان شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kānšenās کسی که به اوضاع معادن و موادی که در آنها است آشنا باشد؛ معدنشناس.
-
کان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل اسم مصدر) (زمینشناسی) kānšenāsi معدنشناسی؛ علم به اکتشافات و استخراج معادن.
-
کوه کان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kuhkān = کوهکن
-
کان شناسی
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (حامص .)علم به شناسایی معادن مختلف ؛ معدن شناسی .
-
کان یسار
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) توانگر، مالدار.
-
پیله کان
لغتنامه دهخدا
پیله کان . [ ل َ / ل ِ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین بخش رزن [ رَ زَ ] شهرستان همدان واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ رزن و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو رزن به همدان . کوهستان ، سردسیر، دارای 60 تن سکنه . آب آنجا از رودخانه ، محصول آنجا غلات و حب...
-
دینه کان
لغتنامه دهخدا
دینه کان . [ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است در حومه ٔ شیراز یک فرسخ و نیم شمال و مغرب شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
دریجه کان
لغتنامه دهخدا
دریجه کان . [ دَ ج َ ] (اِخ ) دریجق که قریه ای است . (از الانساب سمعانی ). رجوع به دریجق شود.
-
زره کان
لغتنامه دهخدا
زره کان . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهوست که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ساتنه کان
لغتنامه دهخدا
ساتنه کان . [ ت ُ ن ِ ] (اِخ ) قصبه ای در فرانسه ، واقع میان رودخانه ٔ رُن و سون . قصری از قرن هفدهم بدانجاست .
-
فقیه کان
لغتنامه دهخدا
فقیه کان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزاب شهرستان سنندج ، دارای 25 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).