کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کانتوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِ.) 1 - هر چیز روی هم ریخته . 2 - انبوه خلق ، جمعیت مردم .
-
توده
لغتنامه دهخدا
توده . [ دَ / دِ ] (اِ) تل و پشته ٔ خاکستر و خرمن غله و امثال آن باشد و هر چیز که بر بالای هم ریزند. (برهان ). پشته و تل و خرمن غله و امثال آن و ریگ بسیار که بر بالای هم ریزند. (انجمن آرا) (آنندراج ). تل و پشته و انبار و خرمن و تپه و پشته ٔ خاکستر و ...
-
توده
لغتنامه دهخدا
توده . [ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زوارم است که در بخش شیروان شهرستان قوچان واقع است و 317 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تؤدة
لغتنامه دهخدا
تؤدة. [ ت ُ ءَ دَ ] (ع اِمص ) (از «ؤد») آهستگی و درنگی . تُؤْدَة. (منتهی الارب ). رجوع به تواد شود.
-
تؤدة
لغتنامه دهخدا
تؤدة. [ ت ُءْ دَ ] (ع اِ) توأد. رجوع به همین کلمه شود.
-
تؤدة
لغتنامه دهخدا
تؤدة. [ ت ُءْ دَ ] (ع اِمص ) تُؤَدَة. (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
توده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تود› tude ۱. تل؛ پشته.۲. هرچیزی که روی هم ریخته و کوت کرده باشند: تودۀ هیزم، تودۀ غله، تودۀ خاکستر.۳. عامه و انبوه مردم.
-
توده
دیکشنری فارسی به عربی
تراکم , تکتل , تل , جلطة , حشوة , ذکر الاوز , صدمة , کتلة , کومة , مجموع اجمالي , معظم
-
گشنه کان
لغتنامه دهخدا
گشنه کان . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی مغرب اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
گشنه کان
لغتنامه دهخدا
گشنه کان .[ گ ُ ن َ ] (اِخ ) پنج فرسنگی مشرق شیراز محصول شتوی آن دیمی است و صیفی آن از آب چاه اندک شور و تنباکوی آن شهرتی دارد. (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 194).
-
گندم کان
لغتنامه دهخدا
گندم کان . [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان ایرانشهر که در 4000گزی جنوب ایرانشهر و 3000 گزی شوسه ٔ ایرانشهر به بمپور واقع شده است . هوای آن گرم مالاریایی و سکنه اش 1000 تن است . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات ، خرما،...
-
کناوه کان
لغتنامه دهخدا
کناوه کان . [ ک ُ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شبانکاره است ، که در بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
گچ کان
لغتنامه دهخدا
گچ کان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، 48هزارگزی شمال خاوری ایذه . کوهستانی ، معتدل و سکنه ٔ آن 395 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کان بالا
لغتنامه دهخدا
کان بالا. (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 33هزارگزی شمال خاوری بیرجند ناحیه ای است کوهستانی معتدل ودارای 35 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولاتش : میوه ، غلات و بادام است . اهالی به کشاورزی گذ...
-
کان کندن
لغتنامه دهخدا
کان کندن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استخراج معدن . کاوش کان . رجوع به ترکیبات کان شود.