کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاندیدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاندیدا
/kāndidā/
معنی
داوطلب برای انجام کاری؛ نامزد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
داوطلب، کاندید، نامزد
برابر فارسی
نامزد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاندیدا
واژگان مترادف و متضاد
داوطلب، کاندید، نامزد
-
کاندیدا
فرهنگ واژههای سره
نامزد
-
کاندیدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: candidat] kāndidā داوطلب برای انجام کاری؛ نامزد.
-
کاندیدا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نامزد، داوطلب برای نمایندگی مردم .
-
جستوجو در متن
-
candider
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاندیدا
-
Candida albicans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاندیدا آلبیکنس
-
Salix candida
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سالیکس کاندیدا
-
داوطلب
واژگان مترادف و متضاد
داوخواه، راغب، کاندیدا
-
candida. albicans
فرهنگ لغات علمی
قارچ کاندیدا آلبیکنس
-
کاندید
واژگان مترادف و متضاد
۱. احمق ۲. داوطلب، کاندیدا، نامزد
-
نامزد
واژگان مترادف و متضاد
۱. کاندیدا، کاندید ۲. تعیین، منظور ۳. نامبرده، نامویه ۴. مسمی