کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کان
/kān/
معنی
۱. (زمینشناسی) معدن.
۲. [قدیمی، مجاز] سرچشمه؛ منبع.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. کانسار، معدن
۲. سرچشمه، منشا، مرکز
دیکشنری
mine
-
جستوجوی دقیق
-
کان
لغتنامه دهخدا
کان . (اِ) معدن . (از برهان ) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (شعوری ج 2 ص 252). آنجایی از زیرزمین که از آن فلزات و شبه فلزات استخراج میکنند و آنجای از کوه که از آن سنگ برمیدارند. (ناظم الاطباء). جای بودن وپیدا شدن چیزهایی که به محض صنع الهی بوجود آمده ...
-
کان
لغتنامه دهخدا
کان . (اِخ ) حاکم نشینی است در کالوادس واقع در 224 کیلومتری پاریس که 68000 تن سکنه دارد.
-
کان
لغتنامه دهخدا
کان . (اِخ ) شهری است در ایتالیا. (از المنجد).
-
کان
واژگان مترادف و متضاد
۱. کانسار، معدن ۲. سرچشمه، منشا، مرکز
-
کان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← معدن
-
کان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kān] kān ۱. (زمینشناسی) معدن.۲. [قدیمی، مجاز] سرچشمه؛ منبع.
-
کان
فرهنگ فارسی عمید
(حرف + صفت، ضمیر) [مخففِ که آن] [قدیمی] kān که آن.
-
کان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) جایی که از آن فلزات و شبه فلزات استخراج کنند، معدن . ؛ ~ به گوهر کردن کنایه از: به نوایی رسیدن .
-
کان
دیکشنری فارسی به عربی
لغم
-
واژههای مشابه
-
کآن
لغتنامه دهخدا
کآن . (موصول + ضمیر اشاره ) گاه در رسم خط فارسی «که ٔ»موصول با اسم اشاره ٔ آن یا این یا برخی از حروف اضافه یا ضمایر به صورت کاف تنها درمی آید و با کلمه ٔ پس از خود ترکیب می شود بدینسان : کان ، کاین ، کز، کش ، کت (که آن ، که این ، که از، که اش ، که ات...
-
کَانَ
فرهنگ واژگان قرآن
بود (اگر در ترکيب با فعل ماضي ديگري به کار رود زمان فعل دوم را ماضي بعيد مي کندمانند"جَزَاءً لِّمَن کَانَ کُفِرَ "و اگر در ترکيب با فعل مضارع ديگري به کار رود زمان فعل دوم را ماضي استمراري مي کندمانند"أَوَلَوْ کَانَ ﭐلشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ ")
-
کَأَنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
مثل اينکه
-
کَأَن
فرهنگ واژگان قرآن
مثل اينکه
-
گشنه کان
لغتنامه دهخدا
گشنه کان . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی مغرب اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ).