کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامپیوتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کامپیوتر
/kāmpiyo(u)ter/
معنی
دستگاهی الکترونیکی دارای حافظهای با حجم زیاد برای ذخیرهسازی و پردازش سریع اطلاعات، انجام محاسبات، تنظیم، و کنترل ماشینآلات؛ رایانه.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
رایانه
دیکشنری
computer
-
جستوجوی دقیق
-
کامپیوتر
فرهنگ واژههای سره
رایانه
-
کامپیوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: computer] kāmpiyo(u)ter دستگاهی الکترونیکی دارای حافظهای با حجم زیاد برای ذخیرهسازی و پردازش سریع اطلاعات، انجام محاسبات، تنظیم، و کنترل ماشینآلات؛ رایانه.
-
کامپیوتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِ.)دستگاه الکترونیکی که دارای حافظه ای با ظرفیت زیاد و امکانات پردازش بسیار سریع اطلاعات است ، رایانه (فره ).
-
واژههای مشابه
-
رشته کامپیوتر
دیکشنری فارسی به عربی
استعمال الحاسبات
-
ریز کامپیوتر
دیکشنری فارسی به عربی
حاسبة صغري
-
کامپیوتر کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
حاسبة متوسطة
-
تحلیل «در کامپیوتر»
واژهنامه آزاد
به معنای پیدا کردن مشکل بررسی در برنامه windows doctor
-
جستوجو در متن
-
analog computer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامپیوتر آنالوگ، کامپیوتر قیاسی
-
digital computer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامپیوتر دیجیتال، کامپیوتر رقمی
-
microcomputer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میکرو کامپیوتر، ریز کامپیوتر
-
supercomputers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابر رایانه ها، ابر کامپیوتر، فوق کامپیوتر
-
supercomputer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابر رایانه، ابر کامپیوتر، فوق کامپیوتر
-
کمپیوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: computer] kampiyuter = کامپیوتر