کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاموری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاموری
لغتنامه دهخدا
کاموری . [ کام ْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کامور. کامیابی . || نیکنامی و معروفی .
-
جستوجو در متن
-
کامور
لغتنامه دهخدا
کامور. [ کام ْ وَ] (ص مرکب ) کامیاب و فیروزمند. بهره مند و بختیار. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کامیاب . کامروا. (شعوری ج 2 ص 238) : بسکه با لطف و کرم شد ناموردر جهان نبود نظیرش کامور. میرنظمی (از آنندراج ).در فرهنگ ناظم الاطباء معنی موافق آرزو، ...