کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کامله
/kāmele/
معنی
= کامل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کامله
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmele) (عربی) (مؤنث کامل) ، زن کامل ؛ (در تصوف) کامل (زن) ، ← کامل .
-
کامله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: کاملَة، مؤنثِ کامل] [قدیمی] kāmele = کامل
-
واژههای مشابه
-
کاملة
لغتنامه دهخدا
کاملة. [ م ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث کامل . (ناظم الاطباء). رجوع به کامل شود.
-
کاملة
لغتنامه دهخدا
کاملة.[ م ِ ل َ ] (اِخ ) نام اسب عمروبن معدیکرب . (منتهی الارب ) (بلوغ الارب ج 2 ص 116). رجوع به عمروبن معدیکرب شود. || نام اسب زیدبن قتان . (منتهی الارب ).
-
کَامِلَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
کامل
-
عشره ٔ کامله
لغتنامه دهخدا
عشره ٔ کامله . [ ع َ ش َ رَ / رِ ی ِ م ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )ده چیز کامل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به عَشَرة شود. || کنایه از ده روزه ٔ حاجیان است که سه روزه در ایام حج و هفت بعد از حج ، و این حکم بر کسانی است که قدرت قربانی ...
-
خانقاه کاملة
لغتنامه دهخدا
خانقاه کاملة. [ ن َ / ن ِ هَِ م ِ ل َ ] (اِخ ) خانقاهی بوده است که کاملة زوجه ٔ علاءالدین بن ابی الرجاء در خارج حلب بناکرد. (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 148).
-
جستوجو در متن
-
کاملات
لغتنامه دهخدا
کاملات . [ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِکاملة. (ناظم الاطباء). رجوع به کاملة و کامل شود.
-
تصارف
لغتنامه دهخدا
تصارف . [ ت َرُ ] (از ع ، اِ) احکام و اوامر خودسرانه ، با قدرت کامله و اوامر پادشاهی . ج ، تصارفات . (ناظم الاطباء).
-
لوکشور
لغتنامه دهخدا
لوکشور.(اِ) به اعتقاد شاکمونی و تناسخیه وجودی باشد که هرگز فانی نشود و ارواح کامله را از قید صور ناقصه ٔ حیوانی خلاصی دهد و به مرتبه ٔ انسانی رساند. (برهان ).
-
حکیم الهی
لغتنامه دهخدا
حکیم الهی . [ ح َ م ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) متکلم . کلامی . آنکه قسمت ماوراءالطبیعه را داند.متأله . || که از عالم غیب و از حکمت کامله ٔ خدائی بهره مند است .
-
قناطیر
لغتنامه دهخدا
قناطیر. [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قنطار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قنطار شود.- قناطیر مقنطرة ؛ مبالغه است بمعنی قناطیر کامله چون بدره ٔ مبدره و الف مؤلفه . (اقرب الموارد).
-
وَازِرَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
كسي كه سنگيني و باري بر دوش دارد - گناهكار ("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم وزر خواندهاند همچنانکه ثقل هم ميخوانند ، و در قرآن از گناهان ، هم به وزر تعبير شده و فرمو...