کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاملان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاملان
واژهنامه آزاد
کامل ها، به کمال رسیدگان؛ فرهیختگان و کسانی که در علم و عرفان عالی رتبه باشند. در شعر پارسی، کاملان هم رتبۀ عارفان و عاشقان الهی اند؛ مثال:«ای دل و جان کاملان گم شده در کمال تو/ عقل همه مقربان بی خبر از وصال تو.
-
جستوجو در متن
-
Camlan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاملان
-
ماهیات
لغتنامه دهخدا
ماهیات . [ هی یا ] (ع اِ) ج ِ ماهیت . (اقرب الموارد) : مجوی از وحدت محضش برون از ذات او چیزی که او عام است و ماهیات خاص اندر همه اشیا. ناصرخسرو.زانکه ماهیات و سر سر آن پیش چشم کاملان باشد عیان . مولوی (مثنوی چ خاور ص 195).و رجوع به ماهیت شود.- ماهیات...
-
نمیدن
لغتنامه دهخدا
نمیدن . [ ن َ دَ ] (مص ) میل کردن . توجه نمودن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : کارم شهوی و غضبی بود شب و روزبر خویشتن از عجب و تکبر بنمیدم . خواجه نصیرالدین طوسی .وقت مرگ آید در آن سو می نمی چون که دردت رفت پس چون اعجمی . مولوی .|| نم کشیدن . (از حاش...
-
امری شیرازی
لغتنامه دهخدا
امری شیرازی . [ اَ ی ِ ] (اِخ ) قاسم ... از شاعران دوره ٔ صفوی بوده و از علوم غریبه اطلاع داشته است . وی مورد تکفیر علما واقع شد و به امر شاه طهماسب صفوی در سال 932 هَ . ق . بچشمش میل کشیدند و در سال 999هَ . ق . بدست عوام شیراز کشته شد. از اشعار اوست...
-
آیات
لغتنامه دهخدا
آیات . (ع اِ) ج ِ آیه . نشانها. علامتها. هر یک از فقرات و جم-ل ق-رآن که سوره از آنها مرکب است . || معجزات : و باظهار آیات مثال داد. (کلیله و دمنه ). و آن را به آیات و اخبار وابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود. (کلیله و دمنه ).و شرایط سخن رانی در تضمین ...
-
خانی نقشبندی
لغتنامه دهخدا
خانی نقشبندی . [ ی ِ ن َ ب َ ] (اِخ )شیخ محمدبن عبداﷲبن مصطفی خانی شافعی خالدی نقشبندی (1213-1279 هَ . ق .) یکی از فقها و کاملان زمان خود است . در خان شیخون بدنیا آمد و به حماة رفت و به علم و ادب پرداخت . از آنجا به دمشق آمد و متوطن شد و درخدمت شیخ خ...
-
پیر خرابات
لغتنامه دهخدا
پیر خرابات . [ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پیرمردی که در میکده ها شراب میفروشد. || مرشد و راهنمای تصوف و معرفت . در اصطلاح متصوفه عبارت از مرشد کامل و مکمل است که مریدی را بترک رسوم و عادات میدارد و براه فقر و فنا می سپارد. و نیز سالک و عاشق لاا...
-
ضیاء
لغتنامه دهخدا
ضیاء. (اِخ ) ضیاءالدین محمد کاشانی .هدایت گوید: زبده ٔ فضلا و قدوه ٔ علما و خلف الصدق مولانا نور است که از مشاهیر علما بوده . باری نام شریف آن جناب ضیاءالدین محمد است . بعضی گفته اند اصل ایشان آذری و در کاشان توطن داشته اند. بهرحال از همگنان خود طاق ...
-
تار و پود
لغتنامه دهخدا
تار و پود. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تارهای طول و عرض جامه ، بهندی تانابانا گویند. (غیاث اللغات ). با لفظ رشتن و بستن و کاویدن مستعمل است . (آنندراج ). نخهای درازی و پهنای بافندگی . حامل و نابل : خلعتی کآن ز تار و پود وفاست درزیان ِ قَدَر ندوخته...
-
فقر
لغتنامه دهخدا
فقر. [ ف َ ](ع مص ) کندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سوراخ کردن مهره و جز آنرا. (منتهی الارب ). سوراخ کردن برای در رشته کشیدن . (از اقرب الموارد). || تا استخوان بریدن بینی شتر را تا رام گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پشت شکستن ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رودباری . احمدبن محمدبن القاسم یا محمدبن احمد.شیخ فریدالدین عطار گوید: او از کاملان اهل طریقت بود و از اهل فتوت و ظریفترین پیران و عالم ترین ایشان بعلم حقیقت ... و اهل بغداد جمله حضرت او را خاضع بودند و جنید قائل فضل او بود...
-
بلی
لغتنامه دهخدا
بلی . [ ب َ لا ] (ع ق ) آری ، و آن جواب استفهام معقود به جحد است ، و آنچه را گفته شود ایجاب میکند. (منتهی الارب ). اثبات است آنچه را پس از نفی آید، چنانکه «نعم » اقرار است به نفی گذشته لذا اگر در جواب گفته ٔ خداوند «ألست ُ بربکم » نعم گویند کفر باشد...
-
چرا
لغتنامه دهخدا
چرا. [ چ َ ] (اِمص ) بمعنی چریدن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث ). رعی و رعیة. (ناظم الاطباء). چریدن حیوان که خوردن علف زمین است . (فرهنگ نظام ). چرا کردن . عمل چریدن : چو برگرددت روز یار توام بگاه چرا مرغزار توام . فردوسی .چرا ناید آهوی...