کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کالکاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کالکاس
لغتنامه دهخدا
کالکاس . (اِخ ) غیبگوی یونانی که با آگاممنون در محاصره ٔ شهر تروا همراه بود. وی دستور قربانی کردن ایفیژنی دختر آگاممنون را برای جلب حمایت خدایان صادر کرد. و بتوصیه ٔ او اسب چوبی معروف را ساختند. چون مپسوس در هنر غیبگویی جای او را گرفت خودکشی کرد.
-
جستوجو در متن
-
کالخاس
لغتنامه دهخدا
کالخاس . (اِخ ) (ایران باستان ج 1 ص 147). رجوع به کالکاس شود.
-
اخیلوس
لغتنامه دهخدا
اخیلوس . [ اَ ] (اِخ ) اخلوس . پسر ثتیس و پله پادشاه میریمیدن ها و مشهورترین قهرمانان یونان ، که نام او با آثار همر تخلید شده است . طبق بعض روایات مادر وی پس از تولد او را در ستیکس افکند و بدین جهت همه ٔ اعضای او بجز پاشنه ٔ وی که مادر در دست داشت ، ...