کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کالونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کالونی
/kāluni/
معنی
=سعتر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کالونی
لغتنامه دهخدا
کالونی . (اِ) نام گیاهی است که آن را به عربی سعتر میگویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کاکوتی و سعتر در همین لغت نامه شود. مصحف کاکوتی است . (یادداشت مؤلف ).
-
کالونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ کاکوتی] (زیستشناسی) [قدیمی] kāluni =سعتر
-
جستوجو در متن
-
اوفنباک
لغتنامه دهخدا
اوفنباک . [ اُ فِم ْ ] (اِخ ) ژاک . (1819-1880م .) مصنف فرانسوی متولد در کالونی . موجد اپرت در فرانسه است و بیش از صد اپرت نوشته . یگانه اپرای جدی وی بنام افسانه های هوفمان از شاهکارهای اوست . (دایرةالمعارف فارسی ). افنباخ .
-
سعتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] sa'tar گیاهی بیابانی، دارای برگهای ریز و گلهای کبودرنگ با طعم تند و خوشبو که در طب برای معالجۀ بعضی امراض ریه و معده به کار میرود؛ مرزه؛ اوشه؛ اوشن؛ کالونی.