کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کالا ی اب اورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
با قایق باری کالا حمل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قداحة
-
کالا یی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
دیکشنری فارسی به عربی
بقايا طافية
-
جستوجو در متن
-
بقايا طافية
دیکشنری عربی به فارسی
کالا ي اب اورده , اب اورد , کالا يي که براي سبک کردن کشتي بدريا مي ريزند , کالا ي اب اورد
-
flotsam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flotsam، اب اورد، کالای اب اورده
-
اب اورد
دیکشنری فارسی به عربی
بقايا طافية
-
jetsam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جتام، کالای اب اورد
-
معادله
واژهنامه آزاد
معادله عملیاتی در ریاضیات است که به وسیله ی آن میتوان مجهول ها را بدست اورد.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) خلف بن عباس زهراوی ان-دلس-ی . رج-وع ب-ه اب-والق-اس-م زه-راوی خل-ف ... شود.
-
تأبی
لغتنامه دهخدا
تأبی . [ ت َ ءَب ْ بی ] (ع مص ) (از «اب ی ») گردنکشی کردن . (آنندراج ). تأبی بر کسی ؛ گردن کشی کردن از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
خبربافت
واژهنامه آزاد
یکی از دهستان های شهرستان بافت از استان کرمان که اب وهوای خوش ومحل گردش مردم از استان های گوناگو ن است،ومحصول عمده ی آن گردو وانار است ،پارک ملی جاذبه ی گردشگری می باشد زبان اکثر آنان ترکی است که به فارسی هم مسلطند دارد
-
عیذی
لغتنامه دهخدا
عیذی . [ ع َ ] (ص نسب-ی ) منس-وب اس-ت ب-ه عیذاﷲبن سعد العشیرةبن مذحج ، ک-ه از آن جمل-ه است محمدبن سلیمان عیذی ، از محدثان . وی از هارون بن سعید روایت کرد و اسحاق بن منصور از وی روایت دارد. (از اللب-اب فی ته-ذیب الانساب ).
-
پیر
لغتنامه دهخدا
پیر. [ ی َ ] (اِ) پدر (در بعض لهجه های فارسی نظیر مازندرانی و سیادهنی و جز آن ). اب : مگذر ز سر عشق که گر درّ یتیمی ماننده ٔ این عشق ترامار و پیر نیست .مولوی .
-
فارتک
واژهنامه آزاد
فارتق سرزمینی باستانی ،حاصلخیزدر کهگلویه که از تپه ماهورهایی زیبا ومحصور در کوههای با ارتفاع متفاوت تشکیل شده است یک چهارم این منطقه از اب رودخانه ی شیرین فارتک سیراب می شود بافت زیبای این منطقه در تمام فصول چشم اندازی عالی دارد در گذشته با توجه به خ...
-
کرزنگرو
واژهنامه آزاد
این یک دروغ است که کرزنگرو شبیه با زامبی بوده این موجود دراستان بوشهر و حومه ی منطقه ی دشتستان بیشتر دیده شده در تعاریف پیرمردها درمیابیم که کرزنگرو در کنار اب زندگی میکرده موجود به اندازه ی یک سیاهگوش احتمال زیاد از خانواده ی گربه سانان شکلی شبیه را...
-
کنیة
لغتنامه دهخدا
کنیة. [ ک ُ / ک ِ ی َ ] (ع اِ) لفظی که بدان شخصی را خوانند... یقال : «ابوفلان »کنیته . و کذا«ام فلان »... ج ، کُنی ̍. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نامی است که به شخص دهند تعظیم را مانند ابوحفص و ابوالحسن و یا اینکه نشانی برای او باشد و در نزد عل...