کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کال
/kāl/
معنی
نارس؛ نرسیده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خام، نارسیده، نارس، نرسیده
۲. خم، خمیده
۳. درهم، ژولیده
۴. آبکند، سیلگاه، مسیل
۵. جا، مقام، مکان
دیکشنری
green, gully, immature, unripe
-
جستوجوی دقیق
-
کال
لغتنامه دهخدا
کال . (اِخ ) دهی است از دهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در 18 هزارگزی خاور گاوبندی و 6هزارگزی راه فرعی لار به اشکنان دامنه ای ، گرمسیر مالاریایی است و 615 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و باران تأمین میشود محصولات آن غلات و خرما و شغل اهالی ز...
-
کال
لغتنامه دهخدا
کال . (اِخ ) دهی است از دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج در 11 هزارگزی دژشاهپور کنار راه اتومبیل رو مریوان به رزآب واقع است . دامنه ای ، دشت ، سردسیر و مالاریائی است . 200 تن سکنه دارد و آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن عبارت است از غل...
-
کال
لغتنامه دهخدا
کال . (ص ) خام . نارسیده . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقابل پخته ورسیده . || برنج ناپخته . (آنندراج ). || ژولیده و درهم . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن را کالیده نیز گویند. (آنندراج ). || خم ، خمیده و کج . (برهان ) (آنندراج ) : بین ...
-
کال
لغتنامه دهخدا
کال . [کال ل ] (ع ص ) آنکه به رنج و زحمت افتد. (المنجد).
-
کال
واژگان مترادف و متضاد
۱. خام، نارسیده، نارس، نرسیده ۲. خم، خمیده ۳. درهم، ژولیده ۴. آبکند، سیلگاه، مسیل ۵. جا، مقام، مکان
-
dry wash
کال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیا، زمینشناسی] بستر پُرشیب رودهای فصلی در مناطق خشک
-
کال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کالک› kāl نارس؛ نرسیده.
-
کال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kāl ۱. گودال بزرگ؛ زمین شکافته.۲. زمینی که آب آن را کنده و گود کرده باشد.
-
کال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kāl کج؛ خمیده.
-
کال
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص .) میوة نارسیده ، خام . 2 - (اِ.) گودال بزرگ ، زمین شکافته . 3 - (ص .) کج ، خمیده . 4 - (اِ.) جا، مقام ، جایگاه . 5 - (ص .) ژولیده ، درهم .
-
کال
لهجه و گویش گنابادی
kal در گویش گنابادی یعنی رودخانه ، آبراه ، دَرّه
-
کال
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nâras / nerasuwa طاری: kâl / nâras طامه ای: kâl / narassâɂe طرقی: kâl کشه ای: kâl نطنزی: kâl / nâras
-
کال
دیکشنری فارسی به عربی
خام
-
کال
لهجه و گویش بختیاری
kâl 1. کبود، سبز (رنگ چشم)؛ 2. نارس.
-
کال
واژهنامه آزاد
رنگ سبز