کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کافی خراسان
لغتنامه دهخدا
کافی خراسان . [ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به کافرک شود.
-
کافی ریخی
لغتنامه دهخدا
کافی ریخی . [ ی ِ ] (اِخ ) وزیر علاءالدین محمدبن تکش به نیشابور بود و مغولان او را در ماه صفر سنه ٔ 618 هَ .ق . بکشتند. رجوع به «ریخ » در معجم البلدان شود.
-
کافی همدانی
لغتنامه دهخدا
کافی همدانی . [ ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) کافی ظفر همدانی از شاعران بزرگ ایران در عهد سلجوقیان است . عوفی نام او را در شمار شاعران آل سلجوق در عراق آورده و وی را از معاصران ملکشاه دانسته است اگرچه این ملکشاه را که کافی ظفر معاصر او بود ملکشاه بن آلب ارسلا...
-
کافی هندی
لغتنامه دهخدا
کافی هندی . [ ی ِ هَِ ] (اِخ ) تخلص یکی از شعرای هندوستان بنام کفایت علی از اهل مرادآباد.منظومه ٔ «بهار خلد» از اوست . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
کافی آباد
لغتنامه دهخدا
کافی آباد. (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔ شهرستان نایین . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
کافی آباد
لغتنامه دهخدا
کافی آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان یزد که در2هزارگزی باختر خضرآباد و 8هزارگزی راه نوشان واقع شده است . کوهستانی و معتدل و مالاریاخیز است . تعداد سکنه ٔ آن 277 تن و آبش از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی آن زراعت و صنایع دستی ...
-
کافی الاوحد
لغتنامه دهخدا
کافی الاوحد. [ فِل ْ اَ ح َ ] (اِخ ) لقب احمدبن ابراهیم الضبی مکنی به ابی العباس وزیر فخرالدوله ... (از معجم الادبا ج 1 ص 65). رجوع به احمدبن ابراهیم الضبی در همین لغت نامه شود.
-
کافی البخاری
لغتنامه دهخدا
کافی البخاری . [ فِل ْ ب ُ ] (اِخ ) سعدالدین شرف الحکماء. عوفی در لباب الالباب درباره ٔ او آرد: فضلی وافر داشت و بنیان هنری محکم و بساتین فضایلش متنزه بوده و در بخارا از متعلقان وشاقباشی طغرل بود. قطعه ٔ زیر ازاو است که بخواهش وشاقباشی در جشنی عظیم ب...
-
کافی الدین
لغتنامه دهخدا
کافی الدین .[ فِدْ دی ] (اِخ ) نامش عمرو لقبش کافی الدین است . وی عم خاقانی و پدر وحیدالدین ابوالمفاخر عثمان است . (مزدیسنا ص 466). خاقانی در مدح وی گوید : طبع کافی که عسکر هنر است چون نی عسکری همه شکر است . خاقانی .کو صدر افاضل شرف گوهر آدم کو کافی ...
-
کافی الکفاة
لغتنامه دهخدا
کافی الکفاة. [ فِل ْ ک ُ ] (اِخ ) لقب صاحب بن عباد وزیر فخرالدوله دیلمی است . نام وی اسماعیل مکنی به ابی القاسم و ملقب بصاحب و «کافی الکفاة». رجوع به صاحب بن عباد و صاحب کافی در همین لغت نامه شود.
-
کافی الملک
لغتنامه دهخدا
کافی الملک . [ فِل ْ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شرفخانه بخش شبستر شهرستان تبریز و در 12هزارگزی جنوب باختری شبستر واقع و حد دیگرش 5هزارگزی شوسه ٔ صوفیان سلماس و 3هزارگزی خطآهن جلفاست . ناحیه ای است جلگه ، با آب و هوای معتدل و تعداد سکنه ٔ آن 1608 ...
-
کافی المهمات
لغتنامه دهخدا
کافی المهمات . [ فِل ْ م ُ هَِم ْ ما ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
-
کافی رای
لغتنامه دهخدا
کافی رای . (ص مرکب ) خردمند. تیزرای . بسنده رای . صائب رأی . تیزنظر : یکی از آن سه کس که داهی طبع و کافی رای بود. (سندبادنامه ص 293). اما عظیم داهی و دانا و حاذق و کافی رای و بدیهه جواب . (سندبادنامه ص 308).
-
کافی است
فرهنگ واژههای سره
بس است
-
adequate intake
دریافت کافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مقدار متوسط دریافت مواد مغذیای که براساس شواهد یا آزمایشها مصرف آنها در طول روز توصیه میشود اختـ . دَرک AI 1