کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کافورپیکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کافورپیکر
/kāfurpa(e)ykar/
معنی
دارای پوست سفید؛ سفیدپیکر: ◻︎ اگر در مطبخت نام است عنبر / شوی در آسیا کافورپیکر (نظامی۲: ۳۰۹).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کافورپیکر
لغتنامه دهخدا
کافورپیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) کنایه از سفیدپیکر است : اگر در مطبخت نامست عنبرشوی در آسیا کافورپیکر.نظامی
-
کافورپیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی، مجاز] kāfurpa(e)ykar دارای پوست سفید؛ سفیدپیکر: ◻︎ اگر در مطبخت نام است عنبر / شوی در آسیا کافورپیکر (نظامی۲: ۳۰۹).
-
جستوجو در متن
-
کافور
لغتنامه دهخدا
کافور. (ع اِ) ج ، کوافیر. کوافر گیاهی است خوشبوی که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی خوش . (اقرب الموارد). به هندی او را کبور گویند و آن صمغ درختی است که منبت او بیشتر جزایر و سواحل باشد، و او در میان جرم درخت منعقد شود...
-
عنبر
لغتنامه دهخدا
عنبر. [ عَم ْ ب َ ] (ع اِ) نوعی از بوی خوش و آن سرگین ستور بحری است یا چشمه ای است آن را در آن . یا چیزی است که در قعر دریا خیزدو حیوانات بحری میخورد و میمیرد، و بیشتر در شکم ماهی یافته شود. و گویند که نوعی از موم است که بمرور ایام روان گردد و به دری...