کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کافورنهاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کافورنهاد
/kāfurne(a)hād/
معنی
۱. دارای طبع و سرشت سرد.
۲. سفید؛ مانندِ کافور.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کافورنهاد
لغتنامه دهخدا
کافورنهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) آنچه که در سفیدی مانند کافور باشد : خط مشکینش بر آن عارض کافورنهادچون بدیدم جگرم خون شد و خون شد چو جگر.سنایی .
-
کافورنهاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی، مجاز] kāfurne(a)hād ۱. دارای طبع و سرشت سرد.۲. سفید؛ مانندِ کافور.
-
جستوجو در متن
-
کافور
لغتنامه دهخدا
کافور. (ع اِ) ج ، کوافیر. کوافر گیاهی است خوشبوی که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی خوش . (اقرب الموارد). به هندی او را کبور گویند و آن صمغ درختی است که منبت او بیشتر جزایر و سواحل باشد، و او در میان جرم درخت منعقد شود...