کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاغی
لغتنامه دهخدا
کاغی . (ع ص ) منهزم . (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شکست خورده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
گچی کاغی
لغتنامه دهخدا
گچی کاغی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیبر بخش شهرستان اهر، 23هزارگزی جنوب کلیبر و 5هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ، معتدل و سکنه ٔ آن 198 تن . آب آن از رودخانه ٔ کلیبر و چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی گل...
-
جستوجو در متن
-
شکست خورده
لغتنامه دهخدا
شکست خورده . [ ش ِ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) منهزم . شکست یافته : لشکر شکست خورده ؛ مغلوب . (یادداشت مؤلف ). کاغی . (منتهی الارب ). هزیمت یافته و فرارکرده از جنگ . (ناظم الاطباء). و رجوع به شکست خوردن شود. || ترکیده و ترک خورده . (ناظم...