کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاغذ منصوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاغذ منصوری
لغتنامه دهخدا
کاغذ منصوری . [ غ َ ذِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی کاغذ که در بلاد خراسان مشهور بوده است . رجوع به انساب سمعانی در ماده ٔ کاغذی شود.
-
واژههای مشابه
-
کیسه کاغذ
لغتنامه دهخدا
کیسه کاغذ. [ س َ / س ِ غ َ ] (اِ مرکب ) کیسه ای که کاتبان و مستوفیان کاغذهای نوشته در آن می نهادند و آن در طول ، اندکی بیش از شبری و به عرض ، به پهنای پنج انگشت فراهم آورده بود. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
archival paper
کاغذ آرشیوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] نوعی کاغذ که دارای استحکام و ماندگاری و خاصیت ضداسیدی است
-
electronic paper
کاغذ الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] وسیلهای قابلحمل و قابلاستفادۀ مجدد برای ذخیره و نمایش اطلاعات که با ابزار الکترونیکی بارها میتوان بر روی آن نوشت متـ . ایـکاغذ e-paper
-
sandpaper
کاغذ سنباده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] کاغذ چغری که با یک سایا (abrasive) مثل گارنت یا سیلیسیمکاربید یا آلومینیماکسید پوشانده میشود و برای صاف کردن سطح به کار میرود
-
filter paper
کاغذ صافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] نوعی کاغذ متخلخل سلولوزی که برای صافش به کار میرود
-
wrapping paper
کاغذ لفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] کاغذی انعطافپذیر و درعینحال محکم که در لفافپیچی به کار میرود
-
stencill
کاغذ مومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نوعی کاغذ که با قلم خاصی بر آن مینگارند و با دستگاه تکثیر از آن نسخهبرداری میکنند
-
کاغذ سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از چینی. فارسی] kāqazsāzi ۱. شغل و عمل کاغذساز.۲. [عامیانه، مجاز] جعل اسناد.
-
stuck paper, papier collé (fr.)
چسبکاغذ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] اثر حجمی ساختهشده با لایههای کاغذی که بر روی هم چسبانده شدهاند
-
pulpwood, paper wood
چوب کاغذ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطعات چوبی بریدهشده که برای تولید خمیر چوب مناسب است
-
آبادی کاغذ
لغتنامه دهخدا
آبادی کاغذ. [ غ َ ] (اِ مرکب ) قسمی کاغذ ابریشمین .
-
کاغذ خرید
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ) (اِمر.) ورقه ای معمولاً چاپی که در آن فروش کالایی با مشخصات معین به خریدار گواهی شده است .
-
کاغذ دیواری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) کاغذ کمابیش ضخیم ، بادوام و معمولاً دارای نقش ، برای پوشش دیوارها.