کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاط
لغتنامه دهخدا
کاط. (اِ) کاشانه باشد. (لغت فرس چ اقبال ص 227 از حاشیه ٔ نسخه ٔ اسدی نخجوانی ).
-
واژههای همآوا
-
کعت
لغتنامه دهخدا
کعت . [ ک َ ] (ع ص ) مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) kāt = = کات کبود= کات کبود: (شیمی) نمکی آبیرنگ، در آب حل میشود و آن را آبیرنگ میکند. برای رنگ کردن پارچه و دفع آفات گندم و تاک بهطور محلول استعمال میشود؛ سولفات مس؛ سولفات دوکوئیور؛ زاج کبود.
-
کات
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [انگلیسی: cut] (سینما) kāt دستور قطع کار توسط کارگردان در حین فیلمبرداری.
-
کات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kāt نوعی برنج که در شوشتر کاشته میشده.
-
کات
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) زاج ، زاگ . ؛ ~ کبود زاج کبود، رنگ مس .
-
کات
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (شب جم .) 1 - دستور قطع کار توسط کارگردان هنگام ضبط فیلم یا تمرین : قطع کنید (سینما). 2 - در فوتبال ، تنیس ، پینگ پنگ و مانند آن ها نوعی ضربه که به توپ حالت چرخشی می دهد (ورزش ).
-
کات
لغتنامه دهخدا
کات . (اِ) نوعی از برنج است که در ولایت شوشتر بهم میرسد. گویند چون آن را بکارند تا هفت سال بار دهد. (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا). این معنی را «محیط اعظم » هم ذکر کرده لیکن در ایران امروز چنان برنج شنیده نشده و در قرابادین ها در ذیل لفظ برنج چنان ...
-
کات
لغتنامه دهخدا
کات . (اِخ ) نام شهری در خوارزم در شرقی جیحون مقابل گرگانج . یاقوت در معجم البلدان در ذیل کاث [ = کات ] گوید: معنی الکاث بلغة اهل خوارزم الحائط فی الصحراء من غیران یحیط به شی ٔ و هی بلدة کبیرة من نواحی خوارزم الا انها من شرقی جیحون جمیع نواحی خوارزم ...