کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاشتدندانشناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد. ؛~ کسی گیر کردن کنایه از: عاشق یا خواهان شدن . ؛ ~ تیز کردن کنایه از: آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن . ؛ ~روی جگر گذاشتن کنایه از: شکیبایی کردن . ؛~ کندن ...
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...
-
دندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dandān] (زیستشناسی) dandān هریک از استخوانهای ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آنها غذا جویده میشود. تعداد دندانها در انسان در کودکی بیست عدد است که آنها را دندان شیری میگویند و از ...
-
دندان
دیکشنری فارسی به عربی
سن
-
دندان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dendun طاری: dandun طامه ای: dandun طرقی: dandun کشه ای: dandun نطنزی: dendon
-
thought insertion
کاشت فکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هذیانی که در آن فرد باور دارد که افکار بهنحوی مقاومتناپذیر از منابع بیرونی به ذهن او تحمیل میشود
-
till-plant
کاشتـخاکورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تهیۀ بستر بذر و کاشت بهصورت همزمان
-
plow planting
شخمـکاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] شخم زمین و کاشت بذر در یک مرحله، همزمان با هم
-
postplanting herbicide
علفکُش پسکاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] علفکُشی که از آن پس از مرحلۀ کاشت استفاده میشود
-
preplanting herbicide
علفکُش پیشکاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] علفکُشی که از آن پیش از مرحلۀ کاشت استفاده میشود
-
کاشت و داشت
فرهنگ گنجواژه
کشاورزی
-
کتاب شناس
لغتنامه دهخدا
کتاب شناس . [ ک ِ ش ِ ] (نف مرکب ) کتاب شناسنده . کسی که شناسایی به احوال کتابها و مصنفان و مؤلفان و مترجمان دارد. عالم فن کتاب شناسی . (فرهنگ فارسی معین ). بصیر در شناخت کتاب .
-
گیتی شناس
لغتنامه دهخدا
گیتی شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ عالم . شناسنده ٔ گیتی . مجرب . دنیادیده : مرا از تو آنگاه بودی سپاس ترا خواندمی شاه گیتی شناس . فردوسی .مگر نشنیدی از گیتی شناسان که باشد بر نظاره جنگ آسان . (ویس و رامین ). || بمجاز، جغرافی دان : نخستین طرازی...
-
گیاه شناس
لغتنامه دهخدا
گیاه شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه گیاه شناسد. شناسنده ٔ گیاهان و دانا به علوم گیاهشناسی . نباتی . (ذیل اقرب الموارد). نبات شناس . عَشّاب . (ذیل اقرب الموارد). حَشایِشی . متخصص در شناختن گیاهان . (از ذیل اقرب الموارد). شَجّار. (ذیل اقرب الموارد).
-
کواکب شناس
لغتنامه دهخدا
کواکب شناس . [ ک َ ک ِ ش ِ ] (نف مرکب ) منجم . (آنندراج ). منجم . اخترشناس . (فرهنگ فارسی معین ). ستاره شناس .