کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاش
/kāš/
معنی
در هنگام خواهش، آرزو، و طلب چیزی به کار میرود: ◻︎ کاش کآن روز که در پای تو شد خار اجل / دست گیتی بزدی تیغ هلا کم بر سر (سعدی: ۱۴۳)، ◻︎ کاش آن بهخشمرفتهٴ ما آشتیکنان / بازآمدی که دیدۀ مشتاق بر در است (سعدی۲: ۳۳۹).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ایکاش، بو، کاشکی، لیت
دیکشنری
wish, would
-
جستوجوی دقیق
-
کاش
واژگان مترادف و متضاد
ایکاش، بو، کاشکی، لیت
-
کاش
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) ‹ کاچ، کاشک، کاشکی› kāš در هنگام خواهش، آرزو، و طلب چیزی به کار میرود: ◻︎ کاش کآن روز که در پای تو شد خار اجل / دست گیتی بزدی تیغ هلا کم بر سر (سعدی: ۱۴۳)، ◻︎ کاش آن بهخشمرفتهٴ ما آشتیکنان / بازآمدی که دیدۀ مشتاق بر در است (سعدی۲: ۳۳۹)...
-
کاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹ کاچ› [قدیمی] kāš شیشه؛ آبگینه.
-
کاش
فرهنگ فارسی معین
(شب جم .) واژه ای برای بیان آرزوها.
-
کاش
لغتنامه دهخدا
کاش . (اِ) در کلمه ٔ مرکب «حوائج کاش » اطلاق به گماشته ای میشود که مواظب ذخائر آشپزخانه یا سفره ٔ شاهی است . «دوساسی » به این معنی پی نبرده و حتی آن را در عبارتی از نوشته ٔ مقریزی که در بولاق بچاپ رسیده غلط خوانده و بجای «کاش « »کاس » دانسته و من هم ...
-
کاش
لغتنامه دهخدا
کاش . (اِخ ) مخفف کاشان و آن شهری است معروف از عراق . (برهان ). نام شهرولایت کاشان . (ناظم الاطباء). و رجوع به کاشان شود.
-
کاش
لغتنامه دهخدا
کاش . (ق ) بمعنی کاشکی بود. (صحاح الفرس ). بمعنی کاشکی است که کلمه ای باشد از اسمای ترجی و تمنی که خواهش و آرزو و حسرت است و در محل طلب چیزی به طریق آرزو گویند و بمعنی افسوس و تأسف هم آمده . (برهان ). لعل و آن کلمه ای است جهت امید و ترس و شک . (منته...
-
کاش
دیکشنری فارسی به عربی
اذا
-
واژههای مشابه
-
ای کاش
لغتنامه دهخدا
ای کاش . [ اَ / اِ ] (صوت مرکب ) کاشکی . کاش : مردم آن است که چون مرد ورا بیندگوید ای کاش کم این صاحب غارستی . ناصرخسرو.ای کاش که بخت سازگاری کردی با جور زمانه یار یاری کردی . حافظ.خلقی ز پی من و تو در گفتارندچون نام من و تو در زبانها آرندگویند فلانی...
-
ای کاش
دیکشنری فارسی به عربی
اذا
-
کد و کاش
لغتنامه دهخدا
کد و کاش . [ ک َ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چک و چانه . مِکاس . مُماکَسَه . (یادداشت مؤلف ).
-
کاش و بوک
فرهنگ گنجواژه
شاید و مگر، لیت و لعل.
-
بوک و کاش
فرهنگ گنجواژه
آرزو.
-
ای کاش از همان اول حقیقت (/ راستش) را (به او) گفته بودم.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kâški az avval haqiqat-em bivâtabo. طاری: xâšga az aval hamečiš-em bevâttabo. /xâšga hamun rö-ɂe avval râšteš-em bevâttabo. طامه ای: kâški az avvel haqiqat-om be nuhun biyâtabo. طرقی: âški hamun avval haqiqat-om e vâttabo. کشه ای: kâške az a...