کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کاس آب
لغتنامه دهخدا
کاس آب . (اِ مرکب ) ته آب . بقیه ٔ آب روان در جوی پس از بستن آن از سرچشمه .
-
کاس پریوس
لغتنامه دهخدا
کاس پریوس . [ پ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دو تن رؤسای ساخلوی که مأمور دفاع ازقلعه ٔ گرنه آس در برابر مهرداد بود. در ایران باستان آمده : رادامیست (پسر فَرَس من ) چند دفعه بقلعه یورش برد چون بهره مند نگردید محاصره ٔ آن را شروع کرد بعد چون نمی خواست با جن...
-
کاس سار
لغتنامه دهخدا
کاس سار. (اِخ ) ژاک . ملاح بی باک فرانسوی متولد در نانت . وی در جنگهائی که با انگلیسی ها و پرتقالیهاکرد شهرت یافت . منازعات او با کاردینال فلوری سبب محبوس شدن وی در قصر «هام » گردید. (1642 - 1740).
-
کاس ساندر
لغتنامه دهخدا
کاس ساندر. (اِخ ) دختر «پریام » و «اکوب » (در اساطیر). وی ازافولون «آپولون » موهبت پیشگوئی و خبر دادن از آینده را کسب کرد. سپس نسبت به خداوند قصور ورزید. و «آپولون » مصمم شد از او انتقام بگیرد و از آن پس کسی به پیشگوئیهای او اعتماد نکرد. در سقوط شهر ...
-
کاس ساندروس
لغتنامه دهخدا
کاس ساندروس . (اِخ ) پادشاه مقدونی پسر «انتیپاتروس » (حوالی 354 - 297 ق . م .). وی یونان را در فتح «مگالوپولیس » مطیع کرد (318) و با«تسالونیس » خواهر اسکندر کبیر ازدواج نمود. وی پس از جنگ «ایپسوس » مقدونیه و یونان را حفظ کرد (301).
-
کاس سانیاک
لغتنامه دهخدا
کاس سانیاک . (اِخ ) برنارد ادولف گرانیه دو. نویسنده ٔ اقتصادی و رجل سیاسی فرانسوی متولد در «اورون - برژیل » (ژرس ) (1806 - 1880 م .). وی مدافع نظریه ٔ طرفدار حکومت مطلقه گردید. || پسرش «پل » متولد در پاریس (1843 - 1904 م .). روزنامه نویس و رجل سیاسی ...
-
کاس سل
لغتنامه دهخدا
کاس سل . [ س ِ ] (اِخ ) شهری از آلمان ، کرسی «هس » در ساحل «فولدا» . جمعیت 175900 تن . محل ساختن ابزارهای بصری و نوری .
-
کاس سن
لغتنامه دهخدا
کاس سن . [ س َ ] (اِخ ) (کوه ) کوهی واقع در جنوب ایتالیا، نزدیک «کاسینو» داری 519گز ارتفاع . به سال 529 «سن بنویی » در آنجا صومعه ای برای پیروان مسلک خود ساخت که در قرون وسطی بتمام عالم مسیحیت پرتو افکند و به سال 1944 بسبب یک بمباران شدید بکلی خراب گ...
-
کاس سو
لغتنامه دهخدا
کاس سو. (اِخ ) در مغرب ایران مردمانی بوده اند موسوم به کاس سو که نژاد آنها محققاً معلوم نیست ، اینها همان مردم اند که در تاریخ بابل و عیلام ذکرشان گذشت و مورخین یونانی آنها را «کوسیان » یا «کیسی » نامیده اند. (ایران باستان ص 157).
-
کاس کردن
لهجه و گویش بختیاری
kâs kerdan 1. کر کردن؛ 2. بیزار کردن؛ 3. عصبى کردن.
-
کاس پشت
لهجه و گویش بختیاری
kâspošt لاکپشت، سنگپشت (به باور مردم لرستان، لاکپشت، زنى بوده که هنگام پختن نان فرزند کوچکش ادرار کرده، چون دسترسى به چیزى نداشته او را با خمیر نان تمیز کرده و در دم به لاکپشت تبدیل شده است و سفره نان او به لاک و چانههاى خمیر هم به لکههاى روى لاک تبد...
-
کاس کردن
لهجه و گویش تهرانی
عاجز کردن
-
کاس سانو دادا
لغتنامه دهخدا
کاس سانو دادا. [ ن ُ ] (اِخ ) شهری از ایتالیا (ایالت میلان ) در ساحل دادا. به سال 1705 «داندوم » در آنجا «پرنس اوژن » را شکست داد. به سال 1799 نبرد بین فرانسویان از طرفی و اطریشی ها و روسها از طرف دیگر در آنجا اتفاق افتاد.
-
کاس سانی بگونس
لغتنامه دهخدا
کاس سانی بگونس . [ سان ْی ْ ب ِ گ ُ ن ِ ] (اِخ ) حاکم نشین «اویردن » بخش «رودز». سکنه 1250 تن .
-
کاس و سینه
فرهنگ گنجواژه
محدب و مقعر، کام و زبانه.