کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاسجوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاسجوک
/kāsjuk/
معنی
سیخول.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاسجوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاسج› (زیستشناسی) [قدیمی] kāsjuk سیخول.
-
کاسجوک
لغتنامه دهخدا
کاسجوک . (اِ) کاسج است که خارپشت کلان تیرانداز باشد. (برهان ). معنی لغوی این لغت یعنی چوک او که زنخ باشد باریک و درازاست چون کاس که خوک باشد. (انجمن آرا) : از آن پیچد دل من همچو ماری که هجرانش بر او چون کاسجوک است . مولوی (از جهانگیری ).و رجوع به کاس...
-
جستوجو در متن
-
کاسج
لغتنامه دهخدا
کاسج . [ س ُ ] (اِ) کاسجوک . خارپشت کلان تیراندازرا گویند. (برهان ). رکاشه و ریکاشه . (جهانگیری ) (انجمن آرا). تشی . نوعی از قنفذ کبیر جبلی : بروی صف شده از زخم یاسج همه اعضاش همچون پشت کاسج . نزاری قهستانی (ازجهانگیری ).و رجوع به کاسجوک و تشی شود.