کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کسرکردن
فرهنگ واژههای سره
کاستن
-
نقصان
دیکشنری عربی به فارسی
کاستن , کاهش
-
تقلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqlil کم کردن؛ کاستن.
-
مزید کردن
واژگان مترادف و متضاد
افزون کردن، اضافه کردن، زیاد کردن ≠ کاستن، کم کردن
-
تقلیل دادن
واژگان مترادف و متضاد
کاستن، کم کردن، کاهش دادن ≠ افزودن
-
کاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) kāhidan ۱. =کاستن۲. لاغر شدن.
-
congestion avoidance
ازدحامپرهیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] اقدام برای جلوگیری از بروز شلوغی و کاستن از بار شبکه
-
کاهش
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِمص .) کاستی ، نقصان ، کاستن .
-
castrating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاستن، اخته کردن، تضعیف کردن، عقیم کردن
-
rebating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخفیف، کاستن، کم کردن، کند کردن، بی ذوق کردن
-
قصر
دیکشنری عربی به فارسی
کوتاه کردن , مختصر کردن , کاستن
-
allaying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلید کردن، از شدت چیزی کاستن، ارام کردن
-
abirritate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین بردن، بی حس کردن، از حساسیت کاستن
-
allayed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعیف، از شدت چیزی کاستن، ارام کردن
-
rebated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخفیف داده شده، کاستن، کم کردن، کند کردن، بی ذوق کردن