کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاستن
/kāstan/
معنی
١. کم کردن: ◻︎ هرچه از دونان به منّت خواستی / در تن افزودیّ و از جان کاستی (سعدی: ۱۱۲).
٢. (مصدر متعدی) کم شدن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: کاست
بن حال: کاه
دیکشنری
abate, allay, alleviate, allowance, cut, cutback, damp, dampen, decrease, deplete, drop, modify, pare, save, slash, lessen, take, lower, reduce, remit, retrench, slacken, whittle
-
جستوجوی دقیق
-
کاستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) kāstan ١. کم کردن: ◻︎ هرچه از دونان به منّت خواستی / در تن افزودیّ و از جان کاستی (سعدی: ۱۱۲).٢. (مصدر متعدی) کم شدن.
-
کاستن
فرهنگ فارسی معین
(سْ تَ) (مص ل .) کم کردن .
-
کاستن
لغتنامه دهخدا
کاستن . [ ت َ ] (مص ) کاهیده شدن . (انجمن آرا). اکراء. (تاج المصادر بیهقی ).خسر. (تاج المصادر بیهقی ). خساره . خسران . (دهار). نقصان یافتن . کم شدن . تقلیل . مقابل فزودن و افزودن . کاهیدن . کاهانیدن . کاهش ، لازم و متعدی آید : کنون خوان و می باید آرا...
-
کاستن
دیکشنری فارسی به عربی
اطرح , انخفض , اهدا , تخفيض , خصم , خفف , قصر , قلل , نقصان , هبوط
-
واژههای مشابه
-
جان کاستن
لغتنامه دهخدا
جان کاستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) جان را کاهش دادن . جان فرسودن . جان را رنج دادن : از فغان و ناله کاهم جان غم فرسوده راتا مگر بیدار سازم بخت خواب آلوده را.شاپور تهرانی (از ارمغان آصفی ).
-
کاستن از
دیکشنری فارسی به عربی
اوطا , خفف
-
ازقیمت کاستن
دیکشنری فارسی به عربی
رخص
-
کاستن (از)
دیکشنری فارسی به عربی
خفض
-
از شدت چیزی کاستن
دیکشنری فارسی به عربی
هدي
-
از ارزش و شخصیت کسی کاستن
دیکشنری فارسی به عربی
خفض قيمة
-
جستوجو در متن
-
decelerating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کند شدن، کاستن سرعت، اهسته کردن، کند کردن، از سرعت چیزی کاستن
-
decelerates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاهش می یابد، کاستن سرعت، اهسته کردن، کند کردن، از سرعت چیزی کاستن
-
decelerated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاهش یافته است، کاستن سرعت، اهسته کردن، کند کردن، از سرعت چیزی کاستن