کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاسات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاسات
/kāsāt/
معنی
= طاسات
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
percussion vessels, vessels
کاسات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از خودصداها که دارای یک یا چند ظرف سفالی یا فلزیِ عمدتاً کاسهای یا کوزهایشکل هستند
-
کاسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کٲسات، جمعِ کٲس] (موسیقی) [قدیمی] kāsāt = طاسات
-
واژههای همآوا
-
کاثعة
لغتنامه دهخدا
کاثعة. [ ث ِ ع َ ] (ع ص ) شفةٌکاثعةٌ؛ لب سرخ یا ستبر پر از خون و لثةٌ کاثعةٌ کذلک . و شفةٌ کاثعةٌ باثعةٌ؛ لب ستبر. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
صباح
لغتنامه دهخدا
صباح . [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صبیح ، زیباروی : کاسات از دست سقاة صباح ، صباح به عشا و رواح به غداة پیوستند. (جهانگشای جوینی ).
-
غموم
لغتنامه دهخدا
غموم . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غَم ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به همین کلمه شود : و چون ساقی قضا کاسات صبر طعم مر المذاق غموم بر عموم مالامال متواتر و متوالی گردانیده بود... (جهانگشای جوینی ). || ستارگان خرد پوشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). النج...
-
راوق کردن
لغتنامه دهخدا
راوق کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صاف کردن . پالودن . تصفیه . صاف کردن شراب بوسیله ٔ پالونه : مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته تا بمن راوق کند مژگان می پالای من . خاقانی .گرچه صهبا را به بید سوخته راوق کنندبید را کاسات صهبا برنتابد بیش از این ....
-
انهماک
لغتنامه دهخدا
انهماک . [ اِ هَِ ] (ع مص ) ستیهیدن و جد و کوشش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جد و کوشش کردن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن . کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن . (آنندراج ). کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن . (ناظم الاطباء...
-
اداره
لغتنامه دهخدا
اداره . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِدارت . گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بگردانیدن . گرداندن : در مداومت کؤس و اقداح و ادارت کاسات از دست سُقات ... (جهانگشای جوینی ).الا یا ایهاالساقی اَدِرْ کأساً و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. حافظ.|| گ...
-
راح
لغتنامه دهخدا
راح . (ع اِ) شادمانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ارتیاح یعنی نشاط، گویند: فقدت راحی فی الشباب ؛ یعنی ارتیاحی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد):ای دریغا مرغ خوش الحان من راح روح و روضه و ریحان من . مولوی . || پنجه . (منتهی الارب ). کف های دست . (آنن...
-
کاسان
لغتنامه دهخدا
کاسان . (اِخ ) نام دهی باشد از نواحی سمرقند که بر شمال اخسیکت واقع است . (برهان ). شهری بزرگ در اول بلاد ترکستان ورای نهر سیحون و ورای شاش (چاچ ) و دارای قلعه ای استوار است و بر باب آن وادی اخسیکث است . (معجم البلدان ) (برهان قاطع چ معین ، حاشیه ٔ لغ...
-
معاطات
لغتنامه دهخدا
معاطات . [ م ُ ] (ع مص ) چیزی به کسی دادن . چیزی رادست به دست دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از افراط و انهماک در معاطات کاسات راح از صباح تا رواح مرضی روی نمود. (جهانگشای جوینی ). فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کؤوس از محا...
-
مالامال
لغتنامه دهخدا
مالامال . (ص مرکب ) بسیار و کثیر. (غیاث ) (آنندراج ). فراوان . || پر باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 321). پر و مملو. (غیاث ) (آنندراج ). ظرفی باشد که پر چیزی کرده باشند از روغن و غیر آن . (فرهنگ اوبهی ).پر و انباشته . انباشته ٔ تا لب و لبالب . (ناظم ا...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...