کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کازرون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کازرون
لغتنامه دهخدا
کازرون . [ زِ ] (اِخ ) (بخش ...) نام بخش مرکزی و دهستان حومه ٔ شهرستان کازرون و حدود آن عبارتند از شمال و شمال خاوری به بخش کوهمره نودان ، از باختر بخش خشت ، از خاور شهرستان شیراز، از جنوب شهرستان بوشهر، این بخش در جنوب خاوری شهرستان واقع است . هوای ...
-
کازرون
لغتنامه دهخدا
کازرون . [ زِ ] (اِخ ) (دروازه ٔ ...) یکی از دروازه های نه گانه ٔ شیراز. (از نزهة القلوب ج 3 چ لیسترانج ص 114).
-
کازرون
لغتنامه دهخدا
کازرون . [ زِ ] (اِخ ) (شهرستان ...) شهرستان کازرون یکی از شهرستانهای استان هفتم کشور (فارس ) است و حدود آن بقرار زیر میباشد. از شمال و شمال باختری به شهرستان بهبهان ، از شمال خاوری و خاور به شهرستان شیراز و از جنوب و جنوب باختر به شهرستان بوشهر و از...
-
کازرون
لغتنامه دهخدا
کازرون . [ زِ ] (اِخ ) نام شهری و ولایتی باشد از فارس و به این معنی با زای فارسی هم آمده است . (برهان ). نام قصبه ای است در خرّه شاپور فارس به طراوت و خضارت معروف و در حوالی آن باغی به بسیاری و خوبی نارنج مشهور، بگاه بهار از احجار جدار و دیوار خانهای...
-
جستوجو در متن
-
کازرونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی منسوب به کازرون، شهری در فارس) [قدیمی] kāzeruni ۱. از مردم کازرون.۲. تهیهشده در کازرون: گیوۀ کازرونی.
-
کازرونی
لغتنامه دهخدا
کازرونی . [ زِ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به کازرون . رجوع به کازرون شود.
-
کاژرون
لغتنامه دهخدا
کاژرون . [ ژِ ] (اِخ ) کازرون . (ناظم الاطباء). و رجوع به کازرون شود.
-
باجگاه
لغتنامه دهخدا
باجگاه . (اِخ ) نام محلی کنار راه کازرون به بهبهان میان نوبندگان و فهلیان در 66650گزی کازرون .
-
نورد
لغتنامه دهخدا
نورد. [ ] (اِخ ) نام قدیم شهر کازرون است . (یادداشت مؤلف از المعجم ). از بلادفارس است و قصبه ٔ کازرون است . (سمعانی ). قصبه ای است از نواحی کازرون در خاک فارس . (از معجم البلدان ).
-
گازران
لغتنامه دهخدا
گازران . (اِخ ) رجوع به کازرون شود.
-
سرآب دختران
لغتنامه دهخدا
سرآب دختران . [ س َ ب ِ دُ ت َ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) از بلوک کازرون یک فرسخی شمال کازرون است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شایجو
لغتنامه دهخدا
شایجو. (اِخ ) نام محلی کنار راه کازرون به بهبهان . میان گردنه ٔ گلگون و سراب بهرام در 46575 گزی کازرون . (یادداشت مؤلف ).
-
پل آبگینه
لغتنامه دهخدا
پل آبگینه . [پ ُ ل ِ ن َ ] (اِخ ) بر کنار راه شیراز و کازرون میان کاروانسرای میان کتل و کازرون در 999600 گزی طهران .
-
دلیجانی
لغتنامه دهخدا
دلیجانی . [ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون . واقع در 18 هزارگزی شمال غربی کازرون و 4 هزارگزی راه شوسه ٔ کازرون به فهلیان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).