کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کار و کیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیک کار
لغتنامه دهخدا
نیک کار. (ص مرکب ) فعّال . (دهار). خوش کار. (ناظم الاطباء). آنکه خوب کار کند. (فرهنگ فارسی معین ). کاری . پرکار. || نیکوکار. (ناظم الاطباء). نیکوکردار. مقابل بدکار. (فرهنگ فارسی معین ).
-
نیل کار
لغتنامه دهخدا
نیل کار. (ص مرکب ) کسی که با نیل رنگ می کند. (ناظم الاطباء). نیلگر.
-
خدمت کار
فرهنگ واژههای سره
زاور، پیشکار
-
خلاف کار
فرهنگ واژههای سره
تبهکار
-
طمع کار
فرهنگ واژههای سره
آزمند، آزین
-
نتیجه کار
فرهنگ واژههای سره
پیامد کار
-
نحوه کار
فرهنگ واژههای سره
روش کار
-
صنعت کار
لغتنامه دهخدا
صنعت کار. [ ص َ ع َ ] (ص مرکب ) هنرمند. افزارمند. صنعتگر.
-
غفلت کار
لغتنامه دهخدا
غفلت کار. [ غ َ / غ ِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه پیوسته غفلت کند. غفلت پیشه . رجوع به غفلت شود : حذر ای غافلان جاهل وارحذر ای جاهلان غفلت کار.مجد همگر (از آنندراج ).
-
هفت کار
لغتنامه دهخدا
هفت کار. [ هََ ] (ص مرکب ) چیزی که در آن هفت رنگ بافته باشند. (انجمن آرا) (برهان ) : باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهاربر چمن گسترد فرشی از پرند هفت کار.ابن یمین .
-
آب کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābkār ۱. کسی که فلزات را آب میدهد.۲. [قدیمی] کسی که آب به خانهها میبرد؛ سقا.۳. [قدیمی] بادهخوار.۴. [قدیمی] بادهفروش.
-
یاقوت کار
لغتنامه دهخدا
یاقوت کار. (ص مرکب ) که یاقوت به کار برد. || چیزی که در آن یاقوت به کار برده باشند : همه زین زرین یاقوت کارکفل پوشهای جواهرنگار.نظامی .
-
اضافه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی. فارسی] 'ezāfekār کاری که کارمند یا کارگر بیشتر از وقت قانونی که برای کار در روز معین شده است، انجام میدهد.
-
اسراف کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'esrāfkār اسرافکننده؛ کسی که بیاندازه خرج میکند؛ ولخرج؛ مسرف.
-
آهسته کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āhestekār آنکه به کندی حرکت کند یا کار کند؛ کند؛ کندکار؛ دیرجنب.