کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاریزگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاریزگر
/kārizgar/
معنی
کسی که قنات حفر کند؛ کاریزکن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
چاهکن، کاریزساز، کاریزکن، مقنی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاریزگر
واژگان مترادف و متضاد
چاهکن، کاریزساز، کاریزکن، مقنی
-
کاریزگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kārizgar کسی که قنات حفر کند؛ کاریزکن.
-
کاریزگر
لغتنامه دهخدا
کاریزگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) مقنی . کاریزکن .
-
جستوجو در متن
-
کتکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] katkan =کاریزگر
-
مقنی
واژگان مترادف و متضاد
چاهکن، کاریزکار، قناعتساز، کاریزگر
-
کاریزکن
لغتنامه دهخدا
کاریزکن . [ ک َ ] (نف مرکب ) مقنی و کاونده . (ناظم الاطباء). کمانه . کومش . قَناء. کاریزگر.
-
مقنی
لغتنامه دهخدا
مقنی . [ م ُ ق َن ْنی ] (ع ص ، اِ) کاریزگر. (دهار). کاریزکننده . (غیاث ). این کلمه اشتغال به ساختن قنات را می رساند. (ازانساب سمعانی ). دانای مواضع آب در زمین و کننده ٔ کاریز. (ناظم الاطباء). کاریزکنه . کاریزکن . کان کن . کن کن . چاه کن . چاه جو. اَب...