کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارگزینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارگزینی
/kārgozini/
معنی
بخشی در ادارات که مسئول نگه داشتن سوابق خدمت کارمندان آن اداره و تغییر مٲموریت آنها است؛ واحد استخدام.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
Adjutant General's Corps
کارگزینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی از ستاد نیروهای مسلح که مجری طرحهای مربوط به مدیریت نیروهای انسانی است * مصوب فرهنگستان اول
-
کارگزینی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) kārgozini بخشی در ادارات که مسئول نگه داشتن سوابق خدمت کارمندان آن اداره و تغییر مٲموریت آنها است؛ واحد استخدام.
-
کارگزینی
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (حامص . اِمر.)1 - به کار گماشتن (کسی را). 2 - اداره ای که به کار استخدام ، ماموریت ، ترفیع ، انتقال ، بازنشستگی و سایر امور مربوط به کارمندان و کارکنان یک سازمان می پردازد، ادارة استخدام .
-
کارگزینی
لغتنامه دهخدا
کارگزینی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) انتخاب شغل . گزینش کار. استخدام . || (اِ مرکب ) (اداره ٔ...) اداره ای است که در وزارت خانه به کار اعضاء رسیدگی کرده شغل آنها را معین و تغییر مأموریت آنها را مطابق اطلاعات و احتیاج و شایستگی هر یک تعیین مینماید و سابقا...
-
کارگزینی
دیکشنری فارسی به عربی
موظفون
-
جستوجو در متن
-
personnel department
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخش پرسنل، اداره کارگزینی
-
کارگزین
لغتنامه دهخدا
کارگزین . [ گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) رئیس کارگزینی . (فرهنگستان ). رجوع به کارگزینی شود. تعیین کننده ٔ کار خدمت گزاران .
-
personnel
کارکنان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] مجموع افراد یک مؤسسه یا کارکنان بخش خاصی از آن * مصوب فرهنگستان اول * از این واژه، در زبان فارسی کلمۀ پرسنلی هم ساخته شده است که به جای آن میتوانیم از واژههای کارگزینی یا کارمندی استفاده کنیم، مثلاً عکس کارگزینی، امور کارگزینی، شمارۀ کارم...
-
personnel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارکنان، پرسنل، کارمندان، کارگزینی، اجزا، مجموعه کارمندان یک اداره
-
پرسنل
لغتنامه دهخدا
پرسنل . [ پ ِ س ُ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) مجموع کارمندان یک اداره .- اداره ٔ پرسنل ؛ اداره ٔ کارگزینی .
-
موظفون
دیکشنری عربی به فارسی
کارکنان , کارگزيني , چوب بلند , تير , چوب پرچم , ستاد ارتش , کارمندان , پرسنل , افسران وصاحبمنصبان , اعضاء , هيلت , با کارمند مجهز کردن وشدن
-
داروغه ٔ فراشخانه
لغتنامه دهخدا
داروغه ٔ فراشخانه . [ غ َ / غ ِ ی ِ ف َرْ را ن َ /ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فراش به کسانی گفته میشد که فرش پهن میکردند و چادر میافراشتند. خادمان و پیشخدمتهای قصر شاهی . فراشخانه دارای داروغه ای بود که گویا تصدی امور کارگزینی و استخدامی را داشته ...
-
ستاد آرتش
لغتنامه دهخدا
ستاد آرتش . [ س ِ دِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یا ارکان حرب . کل قشون .عبارت از تشکیلات نظامی مملکتی که امور سوق الجیشی و تعبیةالجیشی و تدارکات آرتشی را فراهم میسازد. تشکیلات ستاد آرتش (تا قبل از بهمن 1357) شامل پنج اداره بترتیب زیر بوده است : ا...
-
استخدام
لغتنامه دهخدا
استخدام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خدمت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اختدام . (منتهی الارب ). خدمت خواستن . خادم خواستن . بچاکری و خادمی گرفتن . برای خدمت خواستن . چاکر داشتن خواستن از کسی یعنی از وی خواستن که چاکر او باشد. || استخدام ، هو ان یذ...