کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارگزاری 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
agency 4
کارگزاری 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] بخش اداری یک حکومت یا سازمان بینالمللی
-
جستوجو در متن
-
brokership
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگزاری
-
نصب
فرهنگ واژههای سره
کارگزاری، کارگزاشتن
-
brokerage firm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرکت کارگزاری
-
commodity brokerage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگزاری کالا
-
brokerage account
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب کارگزاری
-
آژانس
فرهنگ واژههای سره
بنگاه، کارگزاری، نمایندگ
-
نمایندگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آژانس، شعبه ۲. وکالت ۳. کارگزاری
-
استکفاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) کارگزاری خواستن .
-
brokerages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگزاری، حق العمل، پول دلالی، مزد دلالی
-
brokerage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگزاری، حق العمل، پول دلالی، مزد دلالی
-
مصلحت گزاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] masla(e)hatgozāri ۱. صلاحاندیشی؛ خیراندیشی.۲. کارگزاری.
-
آژانس
واژگان مترادف و متضاد
۱. شعبه، نمایندگی ۲. عامل، کارگزاری ۳. خبرگزاری
-
ناظری
لغتنامه دهخدا
ناظری . [ ظِ ] (حامص ) نظارت کردن . ناظر بودن . رجوع به ناظر شود. || مباشرت . کارگزاری .