کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارگزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارگزاری
/kārgozāri/
معنی
۱. شغل و عمل کارگزار.
۲. مؤسسهای که واسطۀ خریدوفروش املاک و سایر معاملات میشود.
۳. (سیاسی) [منسوخ] محل استقرار کارگزار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
عاملی، کارگشایی، ماموریت، مباشرت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارگزاری
واژگان مترادف و متضاد
عاملی، کارگشایی، ماموریت، مباشرت
-
کارگزاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kārgozāri ۱. شغل و عمل کارگزار.۲. مؤسسهای که واسطۀ خریدوفروش املاک و سایر معاملات میشود.۳. (سیاسی) [منسوخ] محل استقرار کارگزار.
-
کارگزاری
لغتنامه دهخدا
کارگزاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل . کفایت . || شغل کارگذار. جای کارگذار. || (اِ مرکب ) بنگاه هائی است که معامله ٔ اشخاص را بر عهده گرفته برای خرید و فروش خانه یا سایر راهنمائی مزد گرفته و کاری انجام میدهند. (فرهنگستان ).
-
واژههای مشابه
-
agency 4
کارگزاری 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] بخش اداری یک حکومت یا سازمان بینالمللی
-
forwarding 2
کارگزاری 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تشریفات اداری مربوط به ارسال محموله
-
electronic brokerage
کارگزاری الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] خرید و فروش سهام و کسب اطلاعات مربوط به سرمایهگذاری ازطریق وبگاه اینترنتی متـ . ایـکارگزاری e-brokerage
-
clientele agency
کارگزاری ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] بخشی از دستگاه دولت که برای ارائۀ خدمات به گروههای اجتماعی و اقتصادی خاص تأسیس میشود
-
e-brokerage
ای ـ کارگزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← کارگزاری الکترونیکی
-
واژههای همآوا
-
کارگذاری
لغتنامه دهخدا
کارگذاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) وکالت : صَری ؛ کارگذاری کردن . (منتهی الارب ). || عمل مأمور وزارت خارجه در شهرهای ایران ، برای قضاوت در امور دعاوی تبعه ٔ خارجه بر ایرانیان و بالعکس . || محل قضاء کارگذار.- کارگذاری کردن ؛ کفایت . (بحر الجواهر). عمل ...
-
جستوجو در متن
-
brokership
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگزاری
-
نصب
فرهنگ واژههای سره
کارگزاری، کارگزاشتن
-
brokerage firm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرکت کارگزاری