کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارگاه
/kārgāh/
معنی
١. کارخانه؛ محل کار؛ جای کار کردن کارگران. ٢. محل انجام کارهای هنری.
۳. [مجاز] منسوج؛ پارچه.
۴. دار قالی.
۵. [قدیمی] دکان: ◻︎ ز درگه کرمت روی ناامیدی نیست / کجا رود مگس از کارگاه حلوایی (سعدی۲: ۶۷۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آتلیه
۲. کارخانه
۳. نگارخانه،
۴. کارگه
دیکشنری
shop, studio, tambour, work, workshop, workstation, y, yard
-
جستوجوی دقیق
-
کارگاه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتلیه ۲. کارخانه ۳. نگارخانه، ۴. کارگه
-
atelier
کارگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] جایی که در آن فعالیت هنری انجام میشود
-
کارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کارگه› kārgāh ١. کارخانه؛ محل کار؛ جای کار کردن کارگران. ٢. محل انجام کارهای هنری.۳. [مجاز] منسوج؛ پارچه.۴. دار قالی.۵. [قدیمی] دکان: ◻︎ ز درگه کرمت روی ناامیدی نیست / کجا رود مگس از کارگاه حلوایی (سعدی۲: ۶۷۴).
-
کارگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) محل ساختن چیزها، جای کار کردن کارگران .
-
کارگاه
لغتنامه دهخدا
کارگاه . (اِ مرکب ) کارگه . محل ساختن چیزها خصوصاً بافتن جامه . (غیاث ) (آنندراج ). منسج . چارچوبی که بر آن جامه ای کشند و بر آن نقوش از ابریشم و نخ زرین و سیمین دوزند. دستگاه . کارخانه . طراز. کارگاه شکر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). معمل . جای کا...
-
کارگاه
دیکشنری فارسی به عربی
دکان , مخبر , ورشة
-
واژههای مشابه
-
workshop
کارگاه آموزشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] جلساتی که معمولاً در کنار گردهماییها برای طرح مشکلات علمی یا بررسی موضوعهای مورد بحث در گردهمایی و ارائۀ راهحلهای آنها، با همفکری و همکاری شرکتکنندگان، تشکیل میشود
-
viroplasm, factory area, viroplasmic matrix, virus factory
کارگاه ویروس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] بخشی از میانیاختۀ یاختههای آلوده به ویروس که همتاسازی یا گردایش ویروسها در آن انجام میشود
-
سبز کارگاه
لغتنامه دهخدا
سبز کارگاه . [ س َ ] (اِ مرکب ) سبز طشت (تشت ) که کنایه از آسمان باشد. (آنندراج ) (برهان ).
-
کارگاه فلک
لغتنامه دهخدا
کارگاه فلک . [ هَِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم باشد و آسمان را نیز گویند بطریق اضافه . (برهان ) (آنندراج ). و رجوع بمجموعه ٔ مترادفات ص 90 و ص 165 شود.
-
کارگاه بافندگی
دیکشنری فارسی به عربی
منوال
-
کارگاه جولاهی
واژهنامه آزاد
هف؛ کارگاه بافندگی.
-
Futures workshop
کارگاه آیندهپژوهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] مجموعهای از فعالیتهای ساختمند و گروهی با هدف کشف و یادگیری موضوعهایی از آینده و قضاوت دربارۀ آنها
-
casting bay, foundry shop
کارگاه ریختهگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] محلی که در آن قطعات ریختگی، فلزی یا شیشهای ساخته یا تولید میشود