کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارکشته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارکشته شدن
لغتنامه دهخدا
کارکشته شدن . [ ک ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجرب شدن . ورزیده شدن . سخت آزموده شدن . و رجوع به معانی کار کشته شود.
-
واژههای مشابه
-
کارکشته کردن
لغتنامه دهخدا
کارکشته کردن . [ ک ُ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورزاندن .
-
جستوجو در متن
-
مجرب شدن
واژگان مترادف و متضاد
کارکشته شدن، آزموده شدن، کارآزموده شدن، باتجربه شدن، تجربهدار شدن، ماهر شدن، کارآمدگشتن، متبحر شدن
-
کشته
لغتنامه دهخدا
کشته . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) مقتول . قتیل . مذبوح .(یادداشت مؤلف ). هلاک شده . ج ، کُشتگان : کشته را باز زنده نتوان کرد.رودکی .میان معرکه از کشتگان نخیزد زودز تف آتش شمشیر و خنجرش خنجیر. خسروانی .رسیده آفت نشبیل او به هر گامی نهاده کشته ٔ آسیب ا...
-
جهان
لغتنامه دهخدا
جهان . [ ج َ ] (اِ) عالم از زمین و کرات آسمانی . دنیا. گیتی . گیهان . عالم ظاهر. (برهان ) : بت پرستی گرفته ام همه عمراین جهان چون بت است و ما شمنیم . رودکی .خدای عرش جهان را چنین نهاد نهادکه گاه مردم از او شادمان وگه ناشاد. کسائی .او میر نیکوان جهان ...