کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارکشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارکشته
/kārkošte/
معنی
باتجربه؛ کارآزموده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزموده، خبره، ماهر، مجرب، ورزیده
دیکشنری
past master, old-time, sophisticated, veteran
-
جستوجوی دقیق
-
کارکشته
واژگان مترادف و متضاد
آزموده، خبره، ماهر، مجرب، ورزیده
-
کارکشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] kārkošte باتجربه؛ کارآزموده.
-
کارکشته
فرهنگ فارسی معین
(کُ تِ یا تَ) (ص مف ) (عا.) مجرب ورزیده .
-
کارکشته
لغتنامه دهخدا
کارکشته . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مجرب . ورزیده . پخته . سخت آزموده . سخت مجرب به علت بسیار ورزیدن آن . ماهر به کثرت عمل . عظیم آزموده . نیک آزموده . مذلله در عمل . ذلول . کارشکسته . باآزمون . در کار نهایت ممارست و عمل داشته . آموخته . جاافتاد...
-
واژههای مشابه
-
کارکشته شدن
لغتنامه دهخدا
کارکشته شدن . [ ک ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجرب شدن . ورزیده شدن . سخت آزموده شدن . و رجوع به معانی کار کشته شود.
-
کارکشته کردن
لغتنامه دهخدا
کارکشته کردن . [ ک ُ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورزاندن .
-
جستوجو در متن
-
carks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارکشته
-
کارکشتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] kārkoštegi کارکشته بودن؛ ورزیدگی.
-
بَردِکى
لهجه و گویش بختیاری
bardeki مقاوم، پرتوان، کارکشته.
-
کارکرده
واژگان مترادف و متضاد
۱. مستعمل ۲. کارکشته، مجرب
-
حرفهای
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشهای، شغلی ۲. کارکشته، کردهکار، ماهر ≠ غیرحرفهای
-
کارآزموده
واژگان مترادف و متضاد
باتجربه، حاذق، خبره، قابل، کارآمد، کاردان، کارکشته، مجرب ≠ بیتجربه، تازهکار
-
مبتدی
واژگان مترادف و متضاد
بیتجربه، تازهکار، ناشی، ناوارد، نوآموز، نوپیشه ≠ مجرب، آزموده، کارکشته