کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارچاق کنی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارچاق کنی کردن
لغتنامه دهخدا
کارچاق کنی کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به کار چاق کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
کارچاق کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی. فارسی] [عامیانه، مجاز] kārčāqkon ١. واسطۀ معامله؛ دلال.٢. کسی که معمولاً با گرفتن رشوه کاری را روبهراه میکند.
-
کارچاق کن
لغتنامه دهخدا
کارچاق کن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) دلال . آنکه کار را روبراه کند.
-
کارچاق کن
لهجه و گویش تهرانی
واسطه، کارگشا به صورت غیر قانونی