کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارپرداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارپرداز
/kārpardāz/
معنی
کارپردازنده؛ آنکه اجرای کاری یا فراهم ساختن وسایل کاری به عهدۀ او است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیشکار، عامل
۲. قنسول، کنسول
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارپرداز
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشکار، عامل ۲. قنسول، کنسول
-
کارپرداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārpardāz کارپردازنده؛ آنکه اجرای کاری یا فراهم ساختن وسایل کاری به عهدۀ او است.
-
کارپرداز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) مباشر، مأمور کار - پردازی .
-
کارپرداز
لغتنامه دهخدا
کارپرداز. [ پ َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کارکن .(آنندراج ). || رئیس مباشرت و ملزومات . (فرهنگستان ). رئیس اداره ٔ کارپردازی . || قونسول . (ناظم الاطباء). || (در اصطلاح وزارت خارجه ٔ قدیم ) آنگاه که حق قضاء قونسولها در ایران بر جای بود دولت ایران در هرش...
-
واژههای مشابه
-
کارپرداز اول
لغتنامه دهخدا
کارپرداز اول . [ پ َ زِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ژنرال قونسول . رجوع به کارپرداز شود.
-
جستوجو در متن
-
مباشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mobāšer عامل کاری؛ کارپرداز؛ کارگزار.
-
سررشته دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [منسوخ] sarreštedār ۱. دفتردار؛ حسابدار.۲. کارپرداز.
-
سررشتهدار
واژگان مترادف و متضاد
۱. مباشر ۲. حسابدار، محاسب، کارپرداز
-
وشکرده
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ کَ دِ) (ص فا.) 1 - چابک ، کوشا. 2 - پیشکار، کارپرداز.
-
وشکرده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹وشگرده› [قدیمی] va(o,e)škarde ۱. چابک؛ چالاک؛ کسی که با چابکی و مهارت کار کند.۲. پیشکار؛ کارپرداز.
-
supplier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تامین کننده، تهیه کننده، کارپرداز، رساننده، متصدی ملزومات
-
suppliers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تامین کنندگان، تهیه کننده، کارپرداز، رساننده، متصدی ملزومات
-
مباشر
واژگان مترادف و متضاد
پیشکار، سرپرست، سررشتهدار، قایممقام، کارگزار، کدخدا، معاون، ناظر، نایب، نماینده، وکیل، عامل، کارپرداز