کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاروانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاروانک
/kār[e]vānak/
معنی
مرغی شبیه مرغابی با منقار دراز و پاهای بلند؛ چفنک؛ چفتک؛ جفتک؛ چکرنه؛ جگرنه؛ چوبینه؛ چوبینک؛ چوبنه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
caravan
کاروانک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی خودرو یا واگنی که به خودرو وصل میشود و دارای امکاناتی از قبیل تختخواب و مبلمان و وسایل شستوشو است
-
کاروانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: کرواین] ‹کروانک› (زیستشناسی) kār[e]vānak مرغی شبیه مرغابی با منقار دراز و پاهای بلند؛ چفنک؛ چفتک؛ جفتک؛ چکرنه؛ جگرنه؛ چوبینه؛ چوبینک؛ چوبنه.
-
کاروانک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ معر. ] (اِ.) مرغی است شبیه به مرغابی دارای منقاری دراز و بیشتر در کنار آب می نشیند، کروان .
-
کاروانک
لغتنامه دهخدا
کاروانک . [ کارْ / رِ ن َ ] (اِ) کاردانک . چفتک . چوبینه . (رشیدی ). چوبینک . چوبین . چوبنه . جفنک . جفتک . چکرنه . قرلی . چخرق . دلیجه . نام جانوری است پرنده که در کنارهای آب بنشیند. (جهانگیری ). پرنده ای است گردن دراز پیوسته در کنارهای آب نشیند و ب...
-
واژههای مشابه
-
folding caravan
کاروانک تاشو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی کاروانک جمعشو و بازشو که بهصورت یدک پشت وسیلۀ نقلیۀ جادهای وصل میشود و در آن خدمات اقامتی و تسهیلات خودپذیرا فراهم است
-
static caravan
کاروانک ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کاروانکی اساساً ایستا، اما قابل حمل که در یک مکان مستقر است
-
caravan holiday home
کاروانک گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کاروانکی اساساً ثابت که در آن خدمات اقامتی و تسهیلات خودپذیرا برای گردشگران فراهم است
-
touring caravan
کاروانک چرخدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی کاروانک که دارای چرخ است و بهصورت یدک به پشت وسیلۀ نقلیۀ جادهای وصل میشود و در آن خدمات اقامتی و تسهیلات خودپذیرا فراهم است
-
جستوجو در متن
-
کروان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kar[a]vān =کاروانک
-
جگرنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چکرنه› (زیستشناسی) jegarne =کاروانک
-
چفتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čaftak = کاروانک
-
چکرنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čekarne =کاروانک
-
کروانک
لغتنامه دهخدا
کروانک . [ ک َرْ ن َ ] (اِ) کاروانک . (ناظم الاطباء). رجوع به کاروانک شود.