کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارمزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارمزد
/kārmozd/
معنی
۱. پولی که کسی در ازای کاری که انجام داده میگیرد؛ مزد کار؛ اجرت؛ حقالعمل.
۲. (صفت) ویژگی کارمند غیررسمی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اجر، اجرت، حقالعمل، مزد
دیکشنری
commission, emolument
-
جستوجوی دقیق
-
کارمزد
واژگان مترادف و متضاد
اجر، اجرت، حقالعمل، مزد
-
کارمزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kārmozd ۱. پولی که کسی در ازای کاری که انجام داده میگیرد؛ مزد کار؛ اجرت؛ حقالعمل.۲. (صفت) ویژگی کارمند غیررسمی.
-
کارمزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِمر.) اجرت ، حق العمل .
-
کارمزد
لغتنامه دهخدا
کارمزد. [ م ُ ] (اِ مرکب ) مزدی که برای کار دهند. اجرت . حق العمل . (فرهنگستان ).
-
کارمزد
لغتنامه دهخدا
کارمزد. [م ُ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ ولوپی در مغرب دوآب .
-
کارمزد
دیکشنری فارسی به عربی
أجْرٌ
-
واژههای مشابه
-
salvage 3
کارمزد بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستمزدی که بابت بازگردانی پرداخت میشود
-
cost-plus-incentive-fee contract, CPIF contract
پیمان کارمزد تشویقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] نوعی پیمان هزینه ـ کارمزد که کارمزد آن متغیر و تشویقی است
-
cost-plus-fixed-fee contract, CPFF contract
پیمان کارمزد مقطوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] نوعی پیمان هزینه ـ کارمزد که کارمزد آن مقطوع است
-
cost-plus-fee contract
پیمان هزینه ـ کارمزد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] نوعی روش پرداخت در قراردادها بر مبنای بازپرداخت هزینههای واقعی انجامشده به علاوۀ کارمزد
-
جستوجو در متن
-
cost-plus-percentage of cost contrat, CPPC contract
پیمان درصدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] نوعی پیمان هزینه ـ کارمزد که کارمزد آن درصدی از هزینه است
-
کارمزدی
لغتنامه دهخدا
کارمزدی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به کارمزد مقابل روزمزدی . کسی که کارمزد گیرد.
-
قلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [منسوخ] qolloq ۱. کارمزد؛ انعام.۲. پولی که مٲمور دولت از کسی در برابر انجام دادن کاری میگیرد؛ کارمزد؛ رشوه.