کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارشکنی کرد در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارشکنی کرد در
دیکشنری فارسی به عربی
أخَلَّ بـ
-
واژههای مشابه
-
کارشکنی کردن
لغتنامه دهخدا
کارشکنی کردن . [ ش ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهتان زدن و افترا زدن و رسوا کردن و مانع شدن از پیشرفت کار. (ناظم الاطباء). مانعها بچاره و حیله برای پیش نرفتن کار کسی بکار بردن .
-
کارشکنی وخراب کاری
دیکشنری فارسی به عربی
تخريب
-
جستوجو در متن
-
أخَلَّ بـ
دیکشنری عربی به فارسی
را نقض کرد , اخلال کرد در , را ناديده گرفت , کارشکني کرد در , را مختل کرد , اختلال کرد در , را بر هم زد
-
بلان
لغتنامه دهخدا
بلان . [ بْلا / ب ِ ] (اِخ ) لوئی . (1811-1882م .) سوسیالیست فرانسوی . وی در کتاب خود بنام «سازمان کار» که در سال 1840م . منتشر گردید، نظام اجتماع جدید را ترویج کرد که مبنای آن روی این اصل قرار گرفته بود: «از هر کس به فراخور استعدادش بگیرید و به هرکس...
-
هانری پنجم
لغتنامه دهخدا
هانری پنجم . [ ی ِ پ َ ج ُ ] (اِخ ) پادشاه آلمان ، پسر هانری چهارم که به تحریک پاپ و پشتیبانی اشراف ، بر پدر شوریدو به جای او نشست . وی در سال 1122م . عهدنامه ای در شهر ورمز ، با پاپ منعقد کرد. این عهدنامه را کنکوردای و رمزی نامند و مقصود از کنکوردا،...
-
ناصرالدین شاه قاجار
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین شاه قاجار. [ ص ِ رُدْ دی هَِ ] (اِخ ) ابن محمد شاه بن عباس میرزابن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است . وی در ششم ماه صفر سال 1247 هَ . ق . متولد و به سال 1313 پس از 49 سال سلطنت کشته شد.تاجگذاری . به سال 1264 هَ . ق . که محمدشاه ...
-
قبرس
لغتنامه دهخدا
قبرس . [ ق ُ رُ /ق ِ رِ ] (اِخ ) جزیره ای است بزرگ در روم و در این جزیره فوت کرد ام ّ حرام دختر ملحان . (منتهی الارب ). جزیره ٔ مثلث شکل بزرگ حاصل خیزی است که در قسمت شرقی دریای متوسط به مسافت نزدیک صد میل از ساحل لاذقیه واقع است . طول آن 150 و عرض آ...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...