کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارشکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کارشکنی
/kāršekani/
معنی
ایجاد مانع در پیشرفت کار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اخلال، اخلالگری، اشکالتراشی، جلوگیری، ممانعت
فعل
بن گذشته: کارشکنی کرد
بن حال: کارشکنی کن
دیکشنری
noncooperation, obstructionism, obstructiveness, sabotage
-
جستوجوی دقیق
-
کارشکنی
واژگان مترادف و متضاد
اخلال، اخلالگری، اشکالتراشی، جلوگیری، ممانعت
-
کارشکنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] kāršekani ایجاد مانع در پیشرفت کار.
-
کارشکنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .)ممانعت از پیشرفت کار.
-
کارشکنی
لغتنامه دهخدا
کارشکنی . [ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) ممانعت از پیشرفت کار. || بهتان و افتراء. (ناظم الاطباء). سعایت . اخلال در امر. موانع برای پیشرفت کاری ایجاد کردن و با کردن صرف شود.
-
واژههای مشابه
-
کارشکنی کردن
لغتنامه دهخدا
کارشکنی کردن . [ ش ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهتان زدن و افترا زدن و رسوا کردن و مانع شدن از پیشرفت کار. (ناظم الاطباء). مانعها بچاره و حیله برای پیش نرفتن کار کسی بکار بردن .
-
کارشکنی وخراب کاری
دیکشنری فارسی به عربی
تخريب
-
کارشکنی کرد در
دیکشنری فارسی به عربی
أخَلَّ بـ
-
جستوجو در متن
-
سابوتاژ
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرابکاری ۲. کارشکنی، اخلالگری
-
اخلال
واژگان مترادف و متضاد
اختلال، بینظمی، تخریب، خرابکاری، کارشکنی
-
اشکالتراشی
واژگان مترادف و متضاد
انتقاد، ایرادگیری، بهانهتراشی، خردهگیری، سوسه، کارشکنی
-
sabotage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری، خرابکاری عمدی، کارشکنی و خرابکاری، خرابکاری کردن
-
تخريب
دیکشنری عربی به فارسی
خرابکاري عمدي , کارشکني وخراب کاري , خرابکاري کردن
-
أخَلَّ بـ
دیکشنری عربی به فارسی
را نقض کرد , اخلال کرد در , را ناديده گرفت , کارشکني کرد در , را مختل کرد , اختلال کرد در , را بر هم زد